جواب معرکه
شنیدستم که شهبازی کهنسال / کبوتر بچهای را کرد دنبال
معنی: شنیدم که روزی یک پرنده شکاری بزرگ و پیری به دنبال یک کبوتر بچه بود تا او را شکار کند.
ز بیم جان کبوتر کرد پرواز / به هر سو تاخت تازان از پیاش باز
معنی: کبوتر از ترس و نجات جانش پرواز می کرد، و باز (پرنده شکاری) هم با سرعت به هر طرف که کبوتر پرواز میکرد، هجوم می برد.
آرایه ادبی: بیم جان: کنایه از ترس مردن / تاخت و تازان: اشتقاق (همریشه)
به دشت و کوه و صحرا بود پرّان / ز چنگ باز شاید در برد جان
معنی: کبوتر پر زنان به سمت کوه و دشت پرواز می کرد، تا شاید بتواند از دست باز (پرنده شکاری) جان سالم به در ببرد (فرار کند).
آرایه ادبی: جان در بردن: کنایه از نجات یافتن / تناسب بین دشت و کوه و صحرا و کنایه از هر طرف
اجل را دید و شُست از زندگی دست / درختی در نظر بگرفت و بنشست
معنی: در حالی که کبوتر مرگ را جلوی چشمش دید و از زنده ماندن نا امید شده بود، درختی را انتخاب کرد و روی آن نشست.
آرایه ادبی: شخصیت بخشی به مرگ: تشخیص / از چیزی دست شستن: کنایه از ناامید شدن از چیزی / در نظر گرفتن: کنایه از انتخاب کردن
نظر کرد آن نگون اقبال بر زیر / که صیادی کمان بر کف، به زِه تیر
معنی: کبوتر بخت برگشت و بیچاره نگاهی به زیر درخت انداخت و دید صیادی (شکارچی) کمان به دست با تیری آماده در کمان برای شکار او آن جاست.
به زیر پای، صیاد و به سر، باز / نه بنشستن صلاح است و نه پرواز
معنی: کبوتر در زیر پاهایش صیاد (شکارچی) و بالای سرش باز (پرنده شکاری) را می دید، فهمید نه نشستن به نفعش هست و نه پرواز کردن.
آرایه ادبی: تضاد بین زیر پای و به سر منظور پایین و بالا
به کلی رشتهی امّید بگسست / در آن دم دل به امّید خدا بست
معنی: در آن لحظه که کبوتر از همه چیز ناامید شده بود، فقط به خدا دل بست و به او توکل کرد و از خدا کمک خواست.
آرایه ادبی: رشتهی امید: اضافه تشبیهی / دل به امید بستن: کنایه از امیدوار شدن
چو امیدش به حق بود آن کبوتر / نجات از مرگ دادش حی داور
معنی: چون کبوتر امیدش به خدا بود و به او توکل کرده بود، خداوند نیز که مانند یک داور و قاضی زنده و حاضر، شاهد تمام ماجرا بود، کبوتر را نجات داد.
نکته دستوری: «ش» در دادش به کبوتر بر میگردد و به معنی «او را» است => او را نجات داد.
بزد ماری به شست پای صیاد / قضا بر باز خورد آن تیر و افتاد
معنی: پس ماری در آنجا پای صیاد (شکارچی) نیش زد و به به طور اتفاقی تیر صیاد که آماده بود، از دستش رها شد و به باز (پرنده شکاری) خورد و افتاد.
به خاک افتاد هم صیاد و هم باز / کبوتر شاد و خندان کرد پرواز
معنی: هم صیاد و هم باز شکاری به زمین افتادند و در این لحظه کبوتر شاد و خندان پرواز کرد.
آرایه ادبی: به خاک افتادن: کنایه از نابود شدن