sepideh

نگارش هفتم. درس 8 نگارش هفتم

انشا درمورد:) خاطره یکی از اردو ها تاج میدم

جواب ها

جواب معرکه

سید درسخون

نگارش هفتم

به نام خدا همه وسایل ها رو چک میکنم. میبینم که چیزی از قلم نینداختم. خوب است با گفتن یا علی از پله های اتوبوس بالا میروم و روی یک صندلی در ردیف دوم می‌نشینم به رفیقم میگویم که بیاید و کنارم بشیند. او هم نشست بعد از سرشماری بچه ها اتوبوس راه می‌افتد اتوبوس کمی قدیمی است و صدا های بدی میدهد بگذریم . مدتی نگذشت که دیگر رو ها به هم وا شد و چند تا از بچه ها شروع کردند به خواندن شعر های ترند این روز ها.۳۰ دقیقه بود که در راه بودیم و با خود گفتیم:فایده ندارد باید یک چیزی بخوریم پس چیپس و پفک ها رو گذاشتیم وسط و شروع کردیم به نشخوار کردن. فکر کنم به غیر از نیم ساعت اول همه راه را در حال خوردن بودیم راه ۱:۳۰ بود. آخر های راه که خوراکی هایمان را تمام کرده بودیم به وسیله های هم شبیهخون می‌زدیم. رسیدیم و بلاخره انتظار تمام شد. رسیدیم به یک طبیعتی که بکر است و زیبا.دویدیم و دویدیم و به آلاچیق ها رسیدیم وسایل های خود را پهن کردیم و طبق چیزی که برنامه ریزی شده بود قرار بود به طبیعت گردی برویم . چه بهتر! پس از فرصت استفاده کردم و دوربین خود را برداشتم تا برای ثبت خاطره های زیبا از زمین و زمان عکس بگیرم. در راه با چیز های مختلفی برخوردیم:یک آبشار کوچک. چند گل زیبا.درخت های بزرگ کاج و صنوبر از همه عکس گرفتم و چیزی را جا ننداختم.گذشت و گذشت تا ظهر شد. بچه ها برای ورود به سالن غذا خوری صف کشیدند بعد از گذشت ۱ ساعتی که غذا ها هضم شده بود، مدیر گفت دیگر وقت رفتن است. همه بساط خود را جمع کردیم و تا رسیدن به مدرسه همش به یک جمله فکر میکردم: خاطرات خوش نوجوانی تا ابد با ما میماند....... از اتوبوس مدرسه پیاده شدیم و از سر کوچه هر کس به خانه خودش رفت پایان نویسنده: سید درسخون تاج ندی فالو نکنی حلالت نمیکنم دستتم درد نکنه

سوالات مشابه درس 8 نگارش هفتم

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام