مدرسه در زندگی ما خیلی تاثیر گذار است به این دلیل که ما در مدرسه سواد خواندن و نوشتن را یاد میگیریم و انسان بی سواد مانند انسان کمبیناست که نمی تواند جهان اطراف خود را به خوبی ببینند و درک کند بسیاری از دانش آموزان علاقه ای به مدرسه ندارد و ترک تحصیل میکنند به دلیل اینکه فضای مدرسه برای آنها فضایی سنگین و خشک است و بودن در آن محیط برای شان کسل کننده است و گاهی به دلیل سختگیریهای بیش از اندازه مسئولین نیز امکان دل زدگی برای دانش آموزان دایی من اصلا به مدرسه درس علاقه ای نداشت و معلمان نیز به دلیل دست خواندن او را تحت فشار می گذاشتند به طوری که از محیط مدرسه متنفر شده بود و در نهایت از مدرسه فرار کرد ترک تحصیل کرد
ودر بیرون از خونه مشغول به کار های سبک شد کمی که بزرگتر شد به دلیل این که بیسواد بود و مدرک تحصیلی خوبی نداشت هیچ جایی به او کار ندادند و در نهایت مجبور شد برای درآوردن پول مخارج زندگی خود با حقوق بسیار کم و بدون بیمه و پشتوانه ای برای دیگران کارگری کند و زندگی خود را با سختی می گذارند که همیشه حسرت درس نخواندن خود را میخورد که همیشه به من می گوید که کار اشتباه آن را تکرار نکنند زیرا عاقبت فرار از مدرسه عاقبتی همچون دایی من دارد