جواب معرکه
معنی: نابینایی در یک شبی، در حالی که چراغ در دست و کوزه سفالی بر دوش داشت، در مسیری راه می رفت.
آرایه ها: نابینایی: نا نکره دارد. (نا + بی + نایی)
در شب: متمم قیدی
بر راهی: بر: حرف اضافه / راهی: متمم
می رفت: فعل ماضی
یکی او را گفت: تو که چیزی نمیبینی چراغ به چه کارت میآید؟
معنی: یکی فردی به او گفت: تو که چیزی نمی بینی و نابینایی، چه نیاز چراغ داری و به چه دردت می خورد؟
آرایه ها: یکی او را گفت: را: حرف اضافه / او: متمم
نمی بینی: فعل / تو: نهاد / چیزی: مفعول / چراغ: نهاد
به: حرف اضافه / چه: متمم / کارت: ت: مضاف الیه
گفت: چراغ از بهر کوردلانِ تاریک اندیش است تا به من تنه نزنند و سبوی مرا نشکنند.
معنی: مرد نابینا گفت: چراغ برای انسان های گمراه و بداندیش (عابران گمراه و سر به هوا) است که من را ببینند و به من برخورد نکنند و به کوزه من آسیب نرسانند.
آرایه ها: گفت: علامت نقل قول دارد (کل جمله مفعول است)
از: فعل اسنادی / چراغ: نهاد / از بهر: حرف اضافه / کوردلانِ تاریک اندیش: متمم
تا به من تنه نزنند: متمم مسندی / نزنند: فعل مضارع
نشکنند: فعل مضارع / آنها: نهاد
کوردلانِ کنایه از ظاهر بین و کندفهم
سبوی مرا: م: مضاف الیه
تاج یادت نره😁