مطالعات اجتماعی هفتم -

اسما پاکی

مطالعات اجتماعی هفتم.

بچه هااآاااآاااآاا کمک اصلا من اجتماعی درس ۱۱رو ننوشتم میشه یکی کلش رو بفرسته همشونو ها امتیاز میدم 😍😍😅😂🤣😲😲😲😲😲😲😲😲😱😱😱😱😱😱😱😱😱😱

جواب ها

محدثه امیری

مطالعات اجتماعی هفتم

مردی مقداری زر داشت و چون به کسی اعتماد نداشت، آن را برد و زیر درختی دفن کرد. بعد از مدتی بیامد و زر طلبید، بازنیافت و با هرکس که گفت، هیچکس درمان ندانست. او را به حاکم نشان دادند. پس نزد او رفت و چگونگی را بیان کرد.حاکم فرمود: «تو بازگرد که من فردا زر تو حاصل کنم!». آن گاه، حاکم طبیب را نزد خود خواند و گفت: «ریشه‌ی فلان درخت، چه دردی را درمان می‌کند؟» گفت: « فلان درد را». حاکم از جمله‌ی طبیبان شهر بپرسید که «در این روزها چه کسی از فلان درد، شکایت کرد و شما او را به فلان درخت، اشارت کردید؟» یکی گفت: «یک ماه پیش، مردی بیامد و از آن درد شکایت کرد. من او را به آن درخت، اشارت کردم». پس، حاکم فرستاد و آن مرد را طلبید و به نرمی و درشتی زر را بستد و به صاحب زر، باز داد! معرکه بده

جواب معرکه

سارا مرادی

مطالعات اجتماعی هفتم

روزی مردی مقداری طلا داشت و چون به کسی اعتماد نداشت طلا در زیر درخت پنهان کرد بعد از مدتی آمد و هر چقدر که گشت طلا را پیدا نکرد به هرکس که می‌گفت درد او را نمی دانست او را بردند به پیش حاک و ماجرا را برای حاکم تعریف کرد حاکم گفت طلا را کجا قایم کردی گفت فلان درخت حاکم گفت تو برگرد من طلای تو بهت بر می‌گردانم حاکم از طبیب پرسید ریشه ی فلان درخت چه دردی را درمان می‌کند گفتم فلان درد را حاکم از همه طبیبان شهر پرسید کسی نیامده که فلان درد را داشته و شما فلان درخت را با او گفتید یکی گفت یک ماه پیش مردی پیش من آمد و گفت فلان درد را دارم و من او را به فلان درخت اشارت کردم حاکم گفت بروید و آن مرد را بیاورید حاکم اول با خوبی گفت طلا را پس بده اما مرد نداد بار دوم حاکم به زور طلا را گرفت و به صاحب طلا برگرداند معرکه لطفا برای این زحمتی کشیده شده

سوالات مشابه

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت