جواب معرکه
مقدمه: ساعت ۵ بعد از ظهر بود و من مثل همیشه روی تختم خوابیده بودم که ناگهان صدای جیغ مادرم را شنیدم، درست همان موقع تلفن خانه نیز زنگ خورد و من دیگه کلا از خواب بیدار شدم. دیدم کسی تلفن خانه را بر نمی دارد و خیلی ترسیدم و سریعا از اتاق بیرون آمدم و با یک صحنه خنده دار مواجهه شدم، همه خانواده با آن بزرگی در حال فرار از دست یک موجود خیلی کوچک بودند و هیچکس جرئت نمی کرد سمت تلفن برود زیرا موش هم در آنجا بود.
بدنه: در همان لحظه، نخستین چیزی که به نظرم رسید این بود که با طی آشپزخانه موش را از خانه بیرون کنم اما وقتی رفتم تو آشپزخانه یه موش وحشت زده دیگه از زیر کابینت بیرون آمد و من آنقدر جیغ زدم که تا دو ساعت گوش های پدرم سوت می زد. چشمتان روز بد نبینه که ما حواسمان پرت شد و این دو تا موش را گم کردیم.
اما بالاخره پدر موش ها را پیدا کرد. هر دوی آن ها با ظاهری مظلوم گوشه آشپزخانه پنهان شده بودند و انگار متوجه بلایی که پدرم می خواهد سرشان بیاورد شده بودند. در همین لحظه پدرم ماموریت را شروع کرد و با مگس کشی که کاملا ناکارآمد به نظر می رسید، توانست ظرف مدت چند ثانیه موش ها را از پا در بیاورد. پدرم با ضربات محکمی به سر و بدن موش ها می زد و آن ها را از راهی که آمده بودند فراری داد.
نتیجه گیری: موش ها یکی از جوندگانی هستند که دیدن آنها در خانه خوب نیست زیرا به سرعت تعداد آن ها بیشتر می شود و بیماری های قابل انتقال به انسان را منتقل می کنند. انسان به راحتی می تواند به بیماری های مختلف از مدفوع جوندگان مبتلا شود و همیشه باید از این جوندگان دوری کند.
تاججج