سلام بچه ها بچه ها میتونین برام یکی از داستان های شاهنامه رو بازنویسی کنید و برام بفرستید هر کسی اینکار و انجام بده هم فالوش میکنم هم بهش تاج میدم

من شاهنا مه رستم و سهراب رو تو کلاس ششم حفظ کرده بودم یک روزرستم برای شکاربه صحرارفته بودکه بعدازشکارواستراحت متوجه شد که اسبش گم شده است.برای پیداکردن اسب خودبه شهرسمنگان که درآن نزدیکی بود،رفت.شاه سمنگان ازاوپذیرایی کردوبه اوقول دادکه اسبش راپیداکندوتاشب به قولش عمل کرد.شاه سمنگان دختری داشت به نام تهمینه.رستم با اوازدواج کردوپس ازمدتی خواست که به ایران بازگردد پس مهره ای به تهمینه دادوگفت:«اگرفرزندی به دنیاآوردی که دختربود این مهره رابه موهای اوببندولی اگرفرزندمان پسرشدآن رابه بازویش ببندتابتوانم اورابشناسم.»رستم رفت وتهمینه پس ازمدتی پسری به دنیا آورد و نامش راسهراب گذاشت.سال ها گذشت وسهراب بزرگ شدوخواست به دنبال پدرش،رستم برود.مادرش مهره ی پدررابه بازوی اوبست وگفت:«با این نشانه پدرت تورا خواهد شناخت. سهراب با لشکری بزرگ به طرف ایران حرکت کرد.شاه ایران که در آن زمان کی کاووس بود برای مقابله با دشمن رستم را برای جنگ به سوی سهراب فرستاد.رستم وسهراب در میدان جنگ همدیگر را نشناختند وبه جنگ پرداختند. پس از مبارزه ای طولانی رستم سهراب را شکست داد واو را کشت. سهراب قبل از مرگ به رستم گفت:«من پسر رستم هستم واگر او بداند که من کشته شده ام تو را زنده نخواهد گذاشت.»رستم گفت:«از کجا بدانم که تو پسر رستم هستی؟» سهراب بازو بندش را نشان داد ورستم او را شناخت امّا پشیمانی سودی نداشتورستم پسر خود را کشته بود. تاج بده  

یکی از داستان‌های معروف شاهنامه، داستان 'رستم و سهراب' است. در این داستان، رستم پهلوان بزرگ ایرانی و سهراب پسر او که به عنوان شاهزاده‌ای دلیر و باهوش شناخته می‌شود، با هم مبارزه می‌کنند. این داستان نشان‌دهنده تضاد بین پدر و پسر، شجاعت و آزار، افتخار و فداکاری است. رستم در نهایت برادر شوهر خود، سهراب را به قتل می‌رساند اما پس از این اتفاق پشیمان می‌شود. این داستان یکی از پرطرفدارترین و دلنشینترین داستان‌های شاهنامه است که هنوز هم مورد توجه ویژه‌ای از سوی مردم ایران و دیگر کشورها قرار داد .......................یکی از داستان‌های دیگر شاهنامه، داستان 'نهضت افراسیاب' است. این داستان دربارهٔ قهرمانی به نام افراسیاب است که به دستور پادشاه توران به قصد کوبیدن ایران به نبرد می‌رود. در این نبرد، افراسیاب و رستم در یک مبارزه سخت با یکدیگر روبرو می‌شوند. این داستان نشان‌دهندهٔ شجاعت و افتخار ایرانیان است که با مقاومت و ایثار خود، تلاش می‌کنند تا از تهدید خارجی دفاع کنند. افراسیاب و رستم در نهایت به احترام یکدیگر می‌رسند و این نبرد به پایان می‌رسد. این داستان نشان‌دهنده تضاد و انسجام بین تجلیل از شجاعت و همدردی و احترام به دیگران است. لطفا تاج بده