مقایسه و سنجش خاک با باران
صبر را از خاکی آموختم که هر وجودی را در وجود خود بی وجود کرد و خود سرفراز ماند جاهلی را از باران هایی آموختم که از سر احساسات از بالاترین درجه به پایین ترین درجات خود را فروخت .
خاک و باران هردو عاشق اند با این تفاوت که باران عاشقی دلتنگ و خاک عاشقی شکست خورده است اما پل میان این دو عاشق سرچشمه شکوفایی شکوفه هایی است که عاشقانه پرواز میکشند .
خاک گاهی نه سود می رساند خود را نه دیگران را باران هم این چنین است گاهی فقط بر دریا هایی می گرید که مجموعه ای متشکل شده از قطره های وجود خودش هستند باران عاشق خاک می شود در قلب آن ذوب می شود اما خاک باران را محو می کند در خاری های وجود خود خاک گاهی همراه باد طغیان می کند باران گاهی با باد آواز طوفان می کند.
آری این قانون زندگیست باران با آن همه فرازی عاشق فرودی خاک می شود دردل آن گم و محو روزگار می شود.