جواب معرکه
عروسکهای من، دنیای کوچکی هستند که در گوشهای از اتاق من جای گرفتهاند. هر کدامشان داستانی دارند، خاطرهای را زنده میکنند، و بخشی از کودکی و بزرگسالی من هستند. آنها فقط اسباببازی نیستند، بلکه دوستان صمیمی من هستند، همراهان خاموش لحظات شادی و غم.
اولین عروسکم، خرسی قهوهای رنگ و پشمالو بود که مادربزرگم به من هدیه داده بود. چشمهایش از مهر و محبت میدرخشیدند و بوی آشنا و دلنشین مادربزرگم را میداد. سالها با او خوابیدم، رازهایم را به او گفتم، و در آغوشش آرامش پیدا کردم. حالا که بزرگتر شدهام، خزهایش کمی ریخته و یک گوشش کمی پاره شده، اما هنوز هم محکم در آغوشم میگیرمش و خاطرات شیرین کودکیام را به یاد میآورم.
بعد از خرس قهوهای، عروسکهای دیگری به جمع ما پیوستند. یک عروسک باربی با لباسهای رنگارنگ، یک عروسک پارچهای با موهای بلند و فر، و یک عروسک کوچک و بامزه که همیشه لبخند بر لب داشت. هر کدامشان شخصیتی خاص داشتند و در بازیهای من، نقشهای متفاوتی را ایفا میکردند. باربی، ملکهی زیبایی بود، عروسک پارچهای، دختر مهربان و دلسوز، و عروسک کوچک،خاطرات، دوستی، و گذشت زمان هستند. هر کدامشان داستانی برای گفتن دارند و هر کدامشان بخشی از من هستند. آنها همراهان خاموش من هستند و همیشه در کنارم خواهند بود، تا زمانی که من آنها را داشته باشم. و من همیشه از داشتنشان خوشحال خواهم بود.
امید وارم بدردت بخوره