همه با او خیلی محترمانه رفتار میکنند،غذاهای خیلی لذیذ و خوشمزه سر شام می اورند روزی دخترک تصمیم میگیرد پیش پادشاه که پدرش است برود دخترک میگوید:«عالیجناب چرا اینجا با من انقدر مودبانه رفتار میکنند انگار من پرنسس یا اربابشان هستم»
پادشاه از این حرف پرنسس تعجب میکند و میگوید:«چون تو پرنسس هستی»دخترک کمی فکر میکند و با مرور خاطرات یادش می افتد که واقعا او پرنسس است
معرکه فراموش نشه