ستایش حیدری

نگارش نهم. درس 4 نگارش نهم

بچه ها کسی انشای صفحه ی ۵۸ رو بگید تاج میدم فقط زود باشههه🍓🌱

جواب ها

Setayesh :/

نگارش نهم

💎😶😶😶😶😶😶😶💎
rahhha

نگارش نهم

بالاخره بعد از آن همه انتظار شمارش معکوس شروع شد. ده , نه , هشت و هفت،…. قلبم محکم تر از همیشه خود را به قفسه سینه ام می کوبد. نمیدانم چرا انقدر اضطراب درون حکم فرماست . سه , دو , یک و پرتاب….. لحظه پرتاب چشم هایم را بستم. بعد از چند ثانیه دوستم که کنار من بود به پهلویم زد و گفت ترسیدی ؟ لبخندی معنا دار زدم و گفتم نه! فضاپیمای  ما از هر فضاپیمایی بزرگ تر بود. انسان های زیادی بودند و با یکدیگر گرم صحبت از خاطرات تلخ و شیرین زمین بودند. لحظه خروج از جو آبی رنگ زمین و عبور از کنار ستاره ها و اجرام آسمانی تنها تو ذهنم را مشغول می کردی. تویی که قهرمان من و مخاطب ناشناخته تمام نوشته های منی! تویی که همیشه مشوق من بوده ای و بهترین منبع انگیزه من! تویی که اگر نبودی الان من سفر به ماه را تجربه نمیکردم. پایم را که بر ماه گذاشتم اولین چیزی که به فکرم رسید این بود که این لباس هایی که پوشیده ام چقدر سنگین است و اگر با این لباس ها در زمین بودیم الان چقدر گرمم شده بود. به اطراف نگاه کردم. همه با تعجب به یکدیگر و به ماه نگاه میکنند. گویی صدها سوال در ذهن هریک دارد بالا و پایین می پرد. نمیدانم آدم فضایی ها کجا هستند. آیا ماه آدم فضایی ندارد؟ خیلی دلم میخواهد یکی را ببینم و بپرسم که آیا آنها به ما می گویند آدم فضایی؟ سوار فضاپیما شدیم که بازگردیم. نمیدانم چند ثانیه زمینی طول کشیده که ما به ماه سفر کنیم و باز گردیم. اما الان چرا من اضطراب هنگام سفر را ندارم و انقدر آرامم؟  هرچه چشمانم می چرخانم چیزی پیدا نمیکنم که بتوانم به عنوان سوغاتی به زمین بیاورم. شاید عکس هایی که فضانوردان می گیرند بتواند سوغاتی خوبی باشد. خیلی دلم میخواهد به زمین که آمدم دستت را بگیرم و درون فضا پیما را به تو نشان دهم. درون آن گرم است و سرد است و انسان را آرام میکند و دلش را آشوب می سازد.

سوالات مشابه درس 4 نگارش نهم

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام