جواب معرکه
خیالت راحت انشا تک هست---
### ✨ انشا دربارهی طعم لبوی داغ
زمستان که میرسد، خیابانها بوی خاصی میگیرند؛ بویی میان دود، برف و امید. از میان مهِ نفس رهگذران، صدایی میآید: «لبوی داغ!»
همین دو کلمه انگار کل سرمای دنیا را خلع سلاح میکند.
لبوی داغ را که در دست میگیری، بخار میرقصد و پوست قرمزش زیر نور زرد چراغ برق برق میزند. وقتی اولین گاز را میزنی، گرمای آن از نوک زبان تا عمق دل میدود. طعمش شبیه شادیِ سادهایست که بدون دعوت وارد دلت میشود. شیرین است، اما نه فقط از جنس قند. شیرینیِ خاطرههای کودکی را دارد، وقتی دستهایمان از برف یخ زده بود و با اولین لقمهی لبو، همه چیز دوباره زنده میشد.
لبوی داغ طعم مهربانی دارد؛ طعم مادری که بشقاب را جلو میکشد و میگوید: «زوده سرد میشه، بخور!» طعم زمستان دارد، اما زمستانی که میسوزاند تا گرم کند.
هر لقمهاش شبیه قولی بیصداست از زندگی: 'هنوز فرصتِ گرما وجود دارد، حتی وسطِ سردترین روزها.'
---
اگر خواستی، میتونم همین انشا رو بر اساس سلیقهات (مثلاً **طنزآمیز، کودکانه، رسمی، یا نثر کهن**) بازنویسی کنم تا متناسب با موقعیت مدرسه یا مسابقه بشه.
بگو برات به چه سبکی بنویسم تا نسخی مخصوص هم تهیه کنم..
معرکهههه