به نام کردگارِ هفت افلاک / که پیدا کرد آدم از کفی خاک
معنی: سخنم را به نام خداوندی آغاز می کنم که آفریننده آسمان ها و زمین است. خداوندی که از مشتی خاک، انسان را آفریده است.
پیام: آغاز کارها با نام خدا
قلمرو زبانی: کردگار: آفریننده / افلاک: جِ فلک: آسمان ها / پیدا کردن: پدید آوردن / کف: به اندازه سطح داخلی دست
قلمرو ادبی: خاک: اشاره و تلمیح دارد به آفرینش انسان از خاک / قالب: مثنوی / وزن مفاعیلن مفاعیلن فعولن (رشته انسانی) / کف: مجاز از اندک / واج آرایی: ک / تلمیح: به آفرینش انسان از خاک/ «آدم» همیشه در ادبیات به معنای حضرت آدم است و «آدمی» به معنای انسان. / هفت افلاک: مجاز از همه جهان / بیشتر بیت ها تلمیح به آیه ای دارد. / به نام: فعل «شروع می کنم یا آغاز می کنم» به قرینه ی معنوی حذف شده است
الهی، فضلِ خود را یارِ ما کن / ز رحمت ، یک نظر در کارِ ما کن
معنی: خدایا، بخششت را همراه ما کن و از روی مهر و رحمتت به ما توجه و عنایت کن.
پیام: درخواست بخشش الهی ، طلب لطف و رحمت خداوند
قلمرو زبانی: الهی: خدایا، خدای من / فضل: لطف، توجّه، رحمت، احسان که از خداوند می رسد. / رحمت: مهربانی و بخشایندگی / نظر: نگاه
قلمرو ادبی: جناس ناقص اختلافی: یار و کار / مراعات نظیر: فضل و رحمت / یک نظر در کارِ ما کن : کنایه از توجّه و عنایت کردن
تویی رزاقِ هر پیدا و پنهان / تویی خلّاق هر دانا و نادان
معنی: تو روزی دهنده به هر پیدا و پنهانی و تو آفریننده ی هر دانا و نادان هستی.
پیام: اشاره به رزاقیت و خلاقیت خداوند
قلمرو زبانی: رزّاق: روزی دهنده / خلّاق: آفریدگار، خداوند
قلمرو ادبی: تویی: تکرار / تضاد: پیدا و پنهان، دانا و نادان / تناسب: رزّاق ، خلّاق/ ترصیع (رشته انسانی). / تلمیح: «انَّ االله هو الرّزاق» «همانا خداوند بسیار روزی دهنده است. / وَ هُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِیمُ : اوست آفریننده دانا
زهی گویا ز تو کام و زبانم / تویی هم آشکارا هم نهانم
معنی: چقدر خوب و خوش است که تو سبب قدرت سخن گفتن من هستی. تو ظاهر و باطن من هستی.
پیام: ذکر خداوند
قلمرو زبانی: زهی: هنگام اظهار خشنودی یا شگفتی از چیزی یا تشویق و تحسین کسی گفته می شود. خوشا، آفرین، شگفتا / کام: سقف دهان
قلمرو ادبی: مراعات نظیر: کام و زبان و گویا / آشکارا و نهان: تضاد
چو در وقت بهار آیی پدیدار / حقیقت ، پرده برداری ز رخسار
معنی: وقتی در فصل بهار نمایان می شوی از چهره حق (که خودت هستی) نقاب را کنار می زنی.
پیام: طبیعت جلوه زیبایی های خداست
قلمرو زبانی: چو: هنگامی که / آمدن: شدن (بن ماضی: آمد، بن مضارع: آ) / پدیدار: آشکار / حقیقت: به راستی، به درستی، حقیقتاً / رخسار: چهره
قلمرو ادبی: مراعات نظیر: پرده و رخسار / کنایه: پرده برداشتن کنایه از آشکار کردن / پرده از رخسار برداشتن: کنایه از آشکار شدن / تضاد: پدیدار و پرده.
فروغِ رویت اندازی سویِ خاک / عجایب نقش ها سازی سوی خاک
معنی: روشنایی رخسارت را به زمین میتابانی و زمین را با گلها و گیاهان شگفت انگیز نقاشی میکنی.
پیام: فیض ایزدی بر هستی
قلمرو زبانی: فروغ: روشنایی، پرتو / عجایب: جِ عجیب؛ چیزهای شگفت انگیز و عجیب / نقش: نقاشی / عجایب نقش ها: ترکیب وصفی / مقلوب: نقش های عجیب
قلمرو ادبی: فروغ رویت: استعاره از پرتو قدرت و رحمت (روی تو مثل خورشیدی است که روشنای دارد) / خاک: مجاز
گل از شوقِ تو خندان در بهارست / از آنَش رنگ هایِ بی شمار است
معنی: پروردگارا! گل به سبب آرزومندی و دل بستگی به تو در بهار شکوفا است و به