جواب معرکه
سلام شب شما هم بخیر
انشای اول
مدت ها بود تمرین های سختی را انجام می دادم. هر روز ساعت ها در اتاقک تمرین می چرخیدم و با دستگاه های شبیه ساز کار می کردم. می دانستم که این سفر، سفری مهم و تاریخی است. قرار بود اولین انسان ایرانی باشم که بر روی ماه قدم می گذارد.
بالاخره روز موعود فرا رسید. با هم تیمی هایم سوار فضاپیما شدیم و به سمت ماه حرکت کردیم. سفر طولانی و پر فراز و نشیبی بود. اما بالاخره بعد از چند روز به ماه رسیدیم.
با فرود آمدن فضاپیما بر روی سطح ماه، احساسی عجیب و وصف ناپذیر به من دست داد. انگار در رویا بودم. همه جا را سکوت فرا گرفته بود. هیچ صدایی جز صدای نفس های خودم نمی شنیدم.
از فضاپیما بیرون آمدم و قدم به سطح ماه گذاشتم. اولین قدم هایم را بر روی خاک ماه بر می داشتم. احساس می کردم که روی یک سیاره دیگر هستم.
فضای اطرافم را نگاه کردم. همه جا را سنگ ها و گرد و غبار فرا گرفته بود. هیچ موجود زنده ای در کار نبود. فقط من بودم و ماه.
کمی دورتر رفتم و به زمین نگاه کردم. زمین از آن بالا بسیار کوچک و زیبا به نظر می رسید. دلم برای خانه تنگ شده بود.
چند ساعتی را روی ماه قدم زدم و از این تجربه بی نظیر لذت بردم. سپس به فضاپیما برگشتم و آماده بازگشت به زمین شدیم.
این سفر، سفری فراموش نشدنی برای من بود. سفری که به من ثابت کرد که انسان می تواند هر کاری که اراده کند، انجام دهد
نتیجه گیری
تجربه فرود آمدن بر روی ماه، تجربه ای معنوی و خاص بود. احساس می کردم که در کنار خدا هستم. این تجربه به من یادآوری کرد که چقدر کوچک و ناچیز هستیم. اما در عین حال، چقدر توانمند و خلاق هستیم.
امیدوارم که روزی همه انسان ها بتوانند این تجربه را داشته باشند و زیبایی های کره ماه را از نزدیک ببینند.
دومین انشا از کودکی که به آسمان نگاه میکردم، همیشه آرزو داشتم که روزی بتوانم به فضا سفر کنم. همیشه تصور میکردم که درون فضاپیما چه میگذرد و چگونه است که فضانوردان میتوانند در آن فضا معلق باشند. امروز میخواهم تصویر ذهنی خودم از درون یک فضاپیما را که روی کره ماه فرود آمده است، با شما به اشتراک بگذارم.
بدنه:
فضاپیمای ما یک کره بزرگ و سفید رنگ بود. در داخل آن، همه چیز از فلز ساخته شده بود و نور زیادی وجود داشت. در وسط فضاپیما، یک میز بزرگ وجود داشت که روی آن کامپیوترها و تجهیزات مختلف قرار داشت. در اطراف میز، صندلی هایی برای فضانوردان وجود داشت. در قسمت جلوی فضاپیما، یک پنجره بزرگ وجود داشت که از طریق آن میشد زمین و فضا را مشاهده کرد.
فضانوردان در لباسهای مخصوصی بودند که از آنها در برابر خطرات فضا محافظت میکرد. آنها با دقت تمام تجهیزات را بررسی میکردند تا مطمئن شوند که همه چیز آماده است.
بالاخره، روز موعود فرا رسید و ما آماده پرواز بودیم. فضاپیما به سمت آسمان پرتاب شد و ما به سرعت از زمین دور شدیم. از پنجره فضاپیما، زمین کوچک و کوچکتر میشد.
سفر طولانی بود و ما در طول مسیر خسته شدیم. اما بالاخره، بعد از چند روز، به کره ماه رسیدیم.
فضاپیما روی کره ماه فرود آمد و ما با خوشحالی از آن خارج شدیم. ماه یک دنیای بسیار زیبا و عجیب بود. زمین از ماه کوچک و بیرنگ به نظر میرسید.
ما به مدت چند روز روی ماه ماندیم و به بررسی آن پرداختیم. از کوهها و درههای ماه بالا رفتیم و از فضاپیما خارج شدیم تا در سطح ماه قدم بزنیم.
در طول سفر، ما تجربه های بسیار هیجان انگیزی داشتیم. دیدن زمین از فضا، قدم زدن روی ماه و تجربه جاذبه کم، همه چیزهایی بودند که هرگز فراموش نمی کنم.
نتیجه: