روزی روزگاری علی با دوستش محمد به مهمونی دعوت شدن وقتی که آنها به مهمانی رسیدند دیدند که روی میز غذا ها و خوراکی های خیلی زیادی چیده شده بود محمد که آدم شکمویی بود شروع کرد به خوردن از خر چیزی بر میداشت
و کمی از آن را میخورد و بقیه ی آن را دور میریخت علی وقتی کار محمد را دید باد سوره قرآن افتاد که میگفت(اینجا خودت معنی سوره قرآن را بنویس)و دستبهکار شد رفت پیش محمد و به هو تذکر داد که کم بخور اما تا ته آن را بخور و سوره قرآن را به یاد او آورد محمد هم چدن در قرآن امه بود که این کار را نکنید از خورد خوراک زیادی پرهیز کزد
معرکه یادت نره