جواب معرکه
رای مفعولی، همانگونه که از نامش پیداست، بعد از مفعول میآید. برای مثال، وقتی میگوییم «احمد کتابم را آورد»، در اینجا «را» رای مفعولی است. یا در بیت زیر از حافظ، رای مفعولی به کار رفته است:
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
در این بیت شاعر میگوید آن ترک شیرازی دل ما را به دست آورد که دل ما مفعول است. همچنین، در ادامه این بیت، سمرقند و بخارا مفعول هستند که را بعد از آنها آمده است.
رای متممی
رای متممی یکی از انواع را در فارسی است که در اصل معنای متممی دارد.
برای مثال، در بیت زیر از حافظ، «آن غزال رعنا را» معادل «به آن غزال زیبا» است.
صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را
که سر به کوه و بیابان تو دادهای ما را
یا بیت زیر که باز هم رای متممی دارد و در واقع، منظور از «خدا را»، به خدا، برای خدا یا بهخاطر خدا است:
دل میرود ز دستم، صاحبدلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
این نوع را در واقع در جایگاه حرف اضافه آمده است و به آن رای حرف اضافه نیز میگویند.
رای فک اضافه
رای فک اضافه شاید ظاهر سختی داشته باشد، اما درک آن آسان است. رای فک اضافه در ترکیبهای اضافی (یعنی مضاف و مضافالیه) میآید. با یک مثال ساده این موضوع را شرح میدهیم.
همانطور که میدانیم، ترکیب «باغِ احمد» یک ترکیب اضافی است که چنین ساختاری دارد:
باغ + کسره اضافه (ـــَــ) + احمد
وقتی رای فک اضافه داشته باشیم، ساختار بالا اینگونه خواهد شد:
احمد + را + باغ
بنابراین، میبینیم که مضافالیه به ابتدا جابهجا میشود و مضاف به انتها جابهجا خواهد شد.
بیت زیر از ایرج میرزا رای فک اضافه دارد. میبینیم که «او را آرنگ» معادل «آرنگ او» است.
از قضا خورد دم در به زمین
و اندکی سوده شد او را آرَنگ
نکتهای که باید به آن توجه داشته باشیم، این است که گاهی ممکن است بین مضافالیه و مضاف در فک اضافه فاصله ایجاد شود.
برای مثال، در بیت زیر از عطار، با کمی دقت میبینیم که منظور از مصراع اول «گفت اگر جام جمِ تو شکست» است.
گفت اگر جام جم شکست تو را
ديگرى به از آنت بفرستم
نقاشی گل های رنگارنگ
رای مالکیت
رای مالکیت یکی دیگر از انواع را در فارسی است که معمولاً در جملات اسنادی میآید و همانطور که از نامش مشخص است، در جملاتی به کار میرود که به داشتن چیزی اشاره میشود.
برای مثال، جمله زیر را در نظر بگیرید:
هیچکس را در حضورش راه نیست
میبینیم که معنی این جمله این است: «هیچکس در حضورش راه ندارد.»
یا بیت زیر از مولوی که در آن، «عزم تماشا که راست» بهمعنی «چه کسی عزم تماشا دارد» است:
ما به فلک بودهایم یار ملک بودهایم
باز همان جا رویم جمله که آن شهر ماست