تارا کیم

فارسی دهم. درس 1 فارسی دهم

آرایه های ادبی درس 9 را توضیح دهید؟

جواب ها

hana Delnavaz

فارسی دهم

سال دوم دبیرستان بودیم .اوّل وقت بود و زنگ نقّاشی ما بود .در کلاس نشسته بودیم و چشم به راه معلم. «صاد» آمد. بر پا شدیم و نشستیم .لوله ای کاغذ زیر بغل داشت .لوله را روی میز نهاد .نقشۀ قالی بود و لابد ناتمام بود . معلمّ را عادت بود که نقشۀ نیم کاری با خود به کلاس آورد و کارش پیوسته همان بود: به تختۀ سیاه با گچ طرح جانوری می‌ریخت؛ ما را به رونگاری آن می‌نشاند و خود به نقطه چینی نقشۀ خود می‌نشست. قلمرو زبانی: لابد: احتمالا / رونگاری: کپی کردن / قلمرو ادبی: چشم به راه: کنایه از منتظر بودن / نقطه چینی: کنایه از نقاشی کردن / بازگردانی: سال دوم دبیرستان بودیم. اوّل وقت بود و زنگ نقّاشی ما بود. در کلاس نشسته بودیم و منتظر آموزگارمان بودیم. او آمد. بلند شدیم و نشستیم. لوله ای کاغذ زیر بغل داشت. لوله را روی میز نهاد. نقشۀ قالی بود و حتما ناتمام بود. معلمّ ما عادت داشت که نقشۀ نیم کاری را با خود به کلاس می آورد و کارش پیوسته همان بود: به تختۀ سیاه با گچ طرح جانوری می‌کشید و ما را به رونگاری آن می‌نشاند و خودش به نقطه چینی نقشۀ خودش می‌پرداخت. پیام: ◙ معلمّ پای تخته رسید؛ گچ را گرفت؛ برگشت و گفت:»خرگوشی می‌کشم تا بکشید .«شاگردی از درِ مخالفت صدا برداشت خرگوش نه و شیطنت دیگران را برانگیخت. صدای یکیشان برخاست» :خسته شدیم از خرگوش، دنیا پُرِ حیوان است «و از ته کلاس شاگردی بانگ زد اسب و تنی چند با او هم صدا شدند «اسب، اسب» و معلمّ مشوّش بود .از درِ ناسازی صدا برداشت چرا اسب به درد شما نمی‌خورد. پی بردیم راه دست خودش هم نیست و این بار اتاق از جا کنده شد. همه با هم دم گرفتیم: «اسب، اسب». قلمرو زبانی: برانگیخت: تحریک کرد / مشوش: نگران و پریشان / ناسازی: مخالفت / تنی چند: چند نفر / به درد … نمی‌خورد: مناسب نیست / پی بردیم: فهمیدم / دم گرفتیم: هم صدا شدیم / قلمرو ادبی: راه دست خودش: کنایه از اینکه مشکل است / اتاق: مجاز از دانش آموز بازگردانی: معلمّ پای تخته رسید؛ گچ را گرفت؛ برگشت و گفت:»خرگوشی می‌کشم تا بکشید.« شاگردی از سر مخالفت صدا برداشت و گفت خرگوش نه و شیطنت دیگران را برانگیخت. صدای یکیشان برخاست» :خسته شدیم از خرگوش، دنیا پُرِ حیوان است» و از ته کلاس شاگردی فریاد زد اسب و چند تن با او هم صدا شدند «اسب، اسب». معلمّ آشفته شد. از درِ ناسازی صدا برداشت چرا اسب به درد شما نمی‌خورد. پی بردیم راه دست خودش هم نیست و این بار شاگردان از جا کنده شدند و همه با هم همسخن شدیم: «اسب، اسب». پیام: ◙ معلمّ فریاد کشید ساکت و ما ساکت شدیم . معلمّ آهسته گفت: باشد اسب می‌کشم و طراحی آغاز کرد «صاد» هرگز جانوری جز از پهلو نکشید. خَلفِ صدق نیاکان هنرور خود بود و نمایش نیم رخ زندگان رازی در بر داشت و از سر نیازی بود .اسب از پهلو، اسبیِ خود را به کمال نشان می‌داد. قلمرو زبانی: خلف صدق: جانشین راست / هنرور: هنرمند / از سر: به خاطر / کمال نشان داد: کامل نشان داد / قلمرو ادبی: بازگردانی: معلمّ فریاد کشید ساکت و ما ساکت شدیم. معلمّ آهسته گفت: باشد اسب می‌کشم و طراحی را آغاز کرد. «صاد» هرگز جانوری جز از پهلو نکشید. جانشین شایسته نیاکان هنرور خودش بود. نمایش نیم رخ زندگان رازی در بر داشت و از سر نیازی بود. اسب از پهلو، اسبیِ خود را کامل نشان می‌داد. پیام: ◙ دست معلمّ از وَقب حیوان روان شد؛ فرود آمد. لب را به اشاره صورت داد. فکّ زیرین را پیمود و در آخُره ماند؛ پس بالا رفت، چشم را نشاند؛ دو گوش را بالا برد؛ از یال و غارِب به زیر آمد؛ از پستی پشت گذشت؛ گُرده را برآورد؛ دُم را آویخت؛

سوالات مشابه درس 1 فارسی دهم

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام