سلام اینا رو نوشتم ولی از درست بودنشون مطمئن نیستم.
ساده:
۱-اینجا آیینه ی تجلّی همه ی تاریخ است.
۲-یک رزمنده ی فریمانی در میان خاک نشسته است و با یک بیل دستی برای خود سنگری می سازد.
۳-بعضی دیگر از بچه ها گوشه خلوتی یافته اند و گذشته خویش را با وسواس یک قاضی می کاوند.
۴-غروب نزدیک می شود.
۵-بچه های مهندسی جهاد آخرین کار های مانده را راست و ریس می کنند.
۶-سعدی نامه
۷-باران می بارد.
مرکب:
۱-اینجا سوله ای است که گردان عبدالله آخرین لحظات قبل از شروع عملیات را در آن می گذرانند.
۲-تاریخ،مشیت باری تعالی است که از طریق انسان ها به انجام می رسد.
۳-تفنگ،دوربین دارش نشان می دهد که تک تیراندازست.
۴-وقتی به خانه برگشتم،مادرم هنوز نیامده بود.
۵-نوزادی را دیدم که گریه می کرد.
۶-در این جاو در این لحظات،دل ما آنچنان صفایی می یابد که وصف آن ممکن نیست.
۷-اگر در زندگی تلاش کنی،حتما پیروز می شوی.
هم پایه=
۱-دانش آموزان از مدرسه بیرون آمدند و به خانه رفتند.
۲-باران شیشه را خیس کرده و شیشه تمیز شد.
۳-خیاط ها پول زر و سیم را گرفتند و کارگاهی عریض و طویل دایر کردند.
۴-مرد به خدا ایمان آورد و به خدا توکل کرد.
۵-او درس می خواند و کار می کرد.