ترسناک
یه روز بیدار شدم دیدم تکون نمیخورم هر چقدر سعی کردم تکون نمیخورم یه چیز سایه هی رد میشد جیغ نمیتونستم بکشم ناگهان اون چیز سیاه اومد بالا سرم مثل چی ترسیده بودم بعد سوره قرآن میخوندم اما هیچ .دیگه خسته شده بودم یه هوایی وارد یه جای سفید شدم یکی اومد جلو بهم گفت فقط مرگت فرا رسیده گریه کردم التماس کردم تا قبول کرد دوباره به زندگیم ادامه بدم اما میقعی که بیدار شدم سرم درد میکرد سرمسنگین شده بود؟