با‌جان‌مادرم‌معرکه‌میدم‌به‌جان‌پدرم‌معرکه‌میدم‌‌اگه‌درست‌حل‌کنین

کاج همسایه با نرمی گفت. دوستی را از یاد نمی‌برم ابر چندی بعد باران رساند. و ده ما کاجستان نام یافت معرکه بده 🎉

کاج همسایه با مهربانی گفت: دوستی را از یاد نمی برم ابر باران رساند و مدتی بعد. روستای ما نام یافت کاجستان

کاج همسایه با نرمی گفت: دوستی را از یاد نمی برم ابر باران رساند وچندی بعد ده ما کاجستان نام یافت

کاج همسایه با مهربانی گفت دوستی بین خودم خودت رو از یادم نمیره ابر چند روز بعد باران رساند و روستا ما نام کاجستان پیدا کرد. معرکه یادت نره گل

کاج همسایه با نرمی و ملاطفت گفت دوستی بین خودم و تو را فراموش نمی کنم ابر باران رساند و مدتی بعد نام ده ما کاجستان شد

میتونی کلمه ها رو جابه جا کنی تا فعل اول بیاد

با نرمی گفت کاج همسایه : دوستی را از یاد نمی برم ابر باران رساند و چندی بعد ده ما کاجستان نام یافت

کاج همسایه گفت بانرمی:دوستس را نمی برم از یاد بعد ابر باران رساند وچندی بعد ده ما نام یافت ﴿کاجستان﴾ معرکه بده