فضولی یعنی کنجکاوی برای دانستن مجهولات که به ما ربطی ندارد. هر چیزی اگر در حد تعادل باشد خوب است و اگر از حد تعادل آن خارج شود مضموم و ناپسند است. روزی روزگاری شخصی بود که بسیار در کار مردم و اطرافیانش فضولی میکرد همه از دست او ناراحت بودند. از هرجا که میگذشت، هر چیزی را که میدید باید در آن نظر میداد. روزی از کنار مغازه فردی رد شد و دید که مغازهدار مشغول انجام معاملهای است. صورت مغازهدار از شادی انجام آن معامله سرخ شده بود و به نظر کاملاً راضی میآمد. مرد فضول وارد مغازه شد و بدون آنکه فکر کند که آن کار به او ربطی ندارد شروع به صحبت کرد و باعث شد که آن معامله انجام نشود. مرد مغازهدار بسیار عصبانی شد، ولی آب ریخته به جوی باز نمیگردد. مرد شاکی پیش حاکم رفت و ادعای خسارت کرد. حاکم پس از شنیدن شکایتهای او، مرد فضول را خواست و او را به خاطر کاری که کرده بود سرزنش کرد، ولی حاکم میدانست، انسان فضول در جهنم هم برود باز هم باز فضولی کرده و میگوید هیزمش تر است. ✨
مرسی بابت تاج👑❤