نگارش هفتم -

درس 5 نگارش هفتم

raha

نگارش هفتم. درس 5 نگارش هفتم

یک انشا درباره عینک بگین

جواب ها

موضوع عینک می‌تواند به اشکال مختلفی مورد بررسی قرار گیرد. در این‌جا یک انشای نمونه درباره عینک برای شما می‌نویسم: --- **عنوان: دنیای شفاف با عینک** عینک یک وسیله جالب و کارآمد است که به ما کمک می‌کند بهتر ببینیم. در دنیای امروز، خیلی از افراد به دلایل مختلف از عینک استفاده می‌کنند. من نیز یکی از آن‌ها هستم و می‌خواهم تجربیاتم را درباره عینک با شما به اشتراک بگذارم. ابتدا بیایید کمی درباره تاریخ عینک صحبت کنیم. عینک‌ها از دیرباز وجود داشته‌اند و اولین بار در قرن سیزدهم میلادی اختراع شدند. آن زمان، عینک‌ها فقط برای کمک به بینایی نزدیک و دور به کار می‌رفتند. اما امروز عینک‌ها در انواع مختلف برای نیازهای متفاوت ساخته می‌شوند. از عینک‌های طبی گرفته تا عینک‌های آفتابی و عینک‌های مخصوص کامپیوتر. برای من، عینک فقط یک وسیله نیست، بلکه یک دوست است. وقتی که عینک را روی چشمانم می‌زنم، دنیای اطرافم برایم روشن‌تر و زیباتر می‌شود. می‌توانم راحت‌تر کتاب بخوانم، فیلم ببینم و حتی چهره دوستانم را بیشتر از دور ببینم. اما گاهی اوقات هم ممکن است دلم بخواهد بدون عینک باشم و حس کنم که آزادتر هستم. عینک‌ها همچنین می‌توانند به عنوان یک اکسسوری مد هم به حساب بیایند. افراد معمولاً عینک‌هایی با فریم‌های زیبا و رنگارنگ انتخاب می‌کنند که شخصیت آن‌ها را به نمایش بگذارد. من نیز چند عینک با طرح‌های مختلف دارم که در موقعیت‌های مختلف از آن‌ها استفاده می‌کنم. هرچند استفاده از عینک فواید زیادی دارد، اما چالش‌هایی هم به همراه دارد. مثلاً اگر عینک کثیف شود یا بر روی صورت عرق کند، دید ما را مختل می‌کند. بنابراین، نگهداری صحیح از عینک اهمیت زیادی دارد. در نهایت، می‌توان گفت که عینک تنها یک وسیله برای بهبود بینایی نیست، بلکه نماد تغییر و بهبود کیفیت زندگی ماست. وقتی که عینک را به چشم می‌زنیم، دنیای جدیدی برای ما باز می‌شود. بنابراین، بیایید عینک‌های خود را دوست داشته باشیم و از آن‌ها به بهترین نحو استفاده کنیم. --- این انشا به شما کمک می‌کند که بتوانید درباره عینک توضیح دهید و احساسات خود را نسبت به آن به تصویر بکشید. امیدوارم برای شما مفید باشد!

جواب معرکه

اولین باری که عینکم شروع کرد به حرف زدن با من، داشتم شاخ در می‌آوردم! یک نفر داشت می‌گفت آن گوشه سمت راست خیابان را نگاه کن. یک پیرمرد ایستاده و برای رد شدن از خیابان به کمک احتیاج دارد. هاج و واج به همه طرف نگاه می‌کردم و دنبال گوینده می‌گشتم. او مرتب حرف خودش را تکرار می‌کرد ولی وقتی دید من از تعجب هیچ کاری نمی‌توانم بکنم خودش را معرفی کرد: منم بابا، عینکت. خوب چشماتو وا کن… به حرفش گوش کردم و به سمت پیرمرد رفتم. وقتی از خیابان رد شدیم پیرمرد مرا دعا کرد و از من تشکر کرد. به عینکم گفتم چطور او را دیدی؟ من که اصلا حواسم نبود! گفت اصلا من روی چشم‌های تو نشسته ام که خوب همه چیز را ببینی و بتوانی کارهای بهتری انجام دهی. از آن روز من و عینکم با هم دوست های صمیمی شدیم. گاهی به من می‌گوید بالای سرت را نگاه کن و آسمان آبی را ببین که چقدر امروز زیباتر شده. گاهی می‌گوید مراقب باش چراغ راهنمایی هنوز برای عابر پیاده سبز نشده، صبر کن. گاهی هم آدم هایی که نیاز به کمک دارند را به من نشان می‌دهد.  نتیجه: راستی که یک عینک چه فایده هایی می‌تواند داشته باشد! من بدون عینکم به خیلی چیزها دقت نمی‌کردم، ولی حالا بهتر و دقیق تر دیدن را یاد گرفته ام. عینک بهترین دوست من است.

جواب معرکه

sana

نگارش هفتم

انشا رو همین الان خودم نوشتم و از گوگل هیچ استفاده ای نکردم اگه دوست داری برو سایت ها رو ببین امیدوارم به کارت بیاد

سوالات مشابه

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت