انشا صفحه 31

موضوع : ای کاش در زندگی ای کاش های بسیاری وجود دارد حتی ثروتمند ترین و خوشبخت ترین ادم در دلش ای کاش های فراوانی دارد. اکڽر مردم می گویند:کاش ثروتمند یا کاش خوشبخت بوذم اما من می گویم: ای کاش پرنده بودم،ازاد و رها سر میزدم به همه جا به دور از تشویش و اضطراب،می پریدم از این شاخه به آن شاخه آواز می خواندم و لذت می بردم . اما نه ...اگر پرنده بودم اکنون شکاری بودم در دست شکارچی بی رحم دریغ از یک ضربان! ای کاش پروانه بودم پروانه ای زیبا،با بال های رنگین زیبا تر از هر چیزی، با غرور می بالیدم بر زیبایی ام . با ورودم زیبا می کردم هر باغی را ، اما نه... اگر پروانه بودم به دام کودکان سنگدل می افتادم و به دست انها بال هایم مرا ترک می کردند.در شیشه ای زندانی می شدم و کام مرگ را می چشیدم. ای کاش من طبیعت بودم ؛ مادر همه زیبایی ها! با زیبایی چشمگیر و دل نواز اکسیژن می بخشیدم به این دنیای بی احساس،آغوش پرندگان می شدم ، آن ها را از شکارچی ها دور می ساختم ؛ پرورش می دادم گل هایی در خودم . اما نه ... اگر طبیعت بودم اکنون بخاطر زباله های انسان های ویرانگر حتی نای نفس کشیدن هم نداشتم چه برسد به نفس ر