نهاد: واژه ای است که معموالً در آغاز جمله می آید و انجام کاری و با داشتن
حالتی به آن نسبت داده می شود. )صاحب خبر جمله است(
برای پیدا کردن نهاد از فعل می پرسیم: چه چیزی؟ چه کسی؟
مانند: هوا سرد شد. او کتابی برداشت. سنگ از قلۀ کوه به دره فروغلتید.
بشر ماورای جاللش نیافت
بصر منتهای جمالش نیافت
مفعول: بخشی از جمله است که پس از آن »را« بیاید یا بتوان به آن »را« افزود.
برای پیدا کردن مفعول از فعل می پرسیم: چه چیزی را؟ چه کسی را؟
مانند: مینا نامه را خواند.
چو ما را به دنیا تو کردی عزیز به عقبی همین چشم داریم نیز
دیدمش خرم و خندان قدح باده به دست )او را(
متمم، بخشی از جمله است که برای کامل کردن معنای آن می آید.
متمم پس از حرف اضافه به کار می رود و فعل به آن نیاز دارد.
حرف های اضافه: از - به - با - بر - بی - برای - در - مثل - مانند - جز و ...
تأمل در آیینۀ دل کنی
صفایی به تدریج حاصل کنی
بزد تیر بر چشم اسفندیار
سیه شد جهان پیش آن نامدار
که گفتت برو دست رستم ببند ... )به تو(
مسند کلمه ای است که به نهاد نسبت داده می شود و با یکی از فعل های اسنادی
)است، بود، شد، گشت و گردید( به کار می رود.
برای پیدا کردن مسند از فعل اسنادی می پرسیم:
چه؟ چه طور؟ چگونه؟
هوا روشن است. شما آموزنده بودید.
آسمان مثل یک تبسم شد. در کتابی بهار معنا شد
اینا رو دبیرمون بهمون فرستاده کامل و دقیق
تاج پلیزززز:)