نگارش هفتم -

درس اول نگارش هفتم

Nazila 💜🍂

نگارش هفتم. درس اول نگارش هفتم

انشا صفحه ۲٠ موضوع محیط مدرسه بگید

جواب ها

مریم

نگارش هفتم

به منمبگید

جواب معرکه

yuna☆

نگارش هفتم

محیط مدرسه یکی از مهم‌ترین مکان‌ها در زندگی هر فرد است. این مکان علاوه بر اینکه محلی برای یادگیری و کسب علم است، بستر مناسبی برای شکل‌گیری شخصیت و ارتباطات اجتماعی ما نیز به شمار می‌رود. 🌟 ***1. فضایی برای یادگیری:*** مدرسه به ما این امکان را می‌دهد که با موضوعات مختلف آشنا شویم؛ از ریاضیات و علوم گرفته تا ادبیات و هنر. 😍 معلمان خوب، با دانش و تجربه خود، به ما کمک می‌کنند تا به تفکر انتقادی و تحلیل مسایل بپردازیم. ***2. محیطی اجتماعی:*** مدرسه جایی است که ما دوستان جدید پیدا می‌کنیم و مهارت‌های اجتماعی را یاد می‌گیریم. 🤝 این ارتباطات می‌تواند در آینده‌ی ما تأثیر بسزایی داشته باشد. گروه‌های مختلفی از دانش‌آموزان با فرهنگ‌ها و عقاید مختلف دور هم جمع می‌شوند و این تنوع نیز به یادگیری ما افزوده می‌شود. 🌍 ***3. توسعه مهارت‌ها:*** مدرسه علاوه بر تدریس علم، به ما مهارت‌های عملی و شخصیتی نیز می‌آموزد. 🏅 شرکت در فعالیت‌های فوق‌برنامه مانند ورزش، موسیقی و هنر، به رشد خلاقیت و مهارت‌های تیمی ما کمک می‌کند. ***4. فضایی برای ایجاد انگیزه و چشم‌انداز:*** محیط مدرسه، انگیزه‌ای برای رسیدن به اهداف و آرزوهایمان به ما می‌دهد. 🌈 دبیران و مشاوران می‌توانند در تعیین مسیر آینده ما نقش مهمی ایفا کنند و ما را راهنمایی کنند. به طور کلی، محیط مدرسه نه تنها محل کسب علم است بلکه مکانی برای رشد شخصیت و ایجاد دوستی‌ها و خاطرات ارزشمند نیز محسوب می‌شود. بنابراین، باید این فضا را قدر بدانیم و با عشق و تعهد در آن حاضر شویم. 🎓❤️

جواب معرکه

𝑲𝒐𝒅𝒆𝒊𝒏

نگارش هفتم

بنام خداوند بخشنده مهربان موضوع انشا: زمستان ❥𝆛𝆐𝅮𝅘𝅥𝅮𝒉𝒂𝒅𝒊𝒔𖣲̶ͥ.̶⃫ᷝⷮ͟͞💌̶̶̶̶̶̶̶̶⃫͟͞.͟.⸙:꯭ ̶̶̶᭄꯭ٜٜ زمستان از راه رسیده بود. همه چیز در برابر سرمای استخوان سوز زمستان مقاومت میکرد و گل ها و برگ ها خودشان را قایم کرده بودند و به چشم نمی خوردند.فقط برف و سرما بود که در این راه من را همراهی می کرد. شب در خیابان های شهر، قراری عاشقانه با زمستان که لباسی از جنس برف به تن کرده بود. با هر قدم که برمی داشتم پا بر تکه ای از وجودش می گذاشتم. برای من تمام خیابان هارا به رنگ سفید در آورده بود و گاهی موهایم را با دستان سفیدش نوازش می کرد. ماه از دور ما را تماشا می کرد و آدم برفی ها در سکوت ذوق می کردند. مهم نبود در خیابان چندم هستیم، مهم نبود ساعت از نیمه شب گذشته بود، ما به راه خود ادامه می دادیم‌. قلبم آرام گرفته بود. انگار از بین تمام فصل ها فقط منتظر زمستان بود. وزش سرد باد پوستم را می بوسید و وجود من با زمستان پیوند خورده بود‌. انگار که من دختر این فصل بودم. در آن شب سرد و در آن قرار عاشقانه، من به زمستان قول دادم که نه ماه از سال را منتظرش میمانم و باز هم در همین خیابان ها و بین برف ها، با حضور ماه و آدم برفی ها، یکدیگر را ملاقات میکنیم. ❥𝆛𝆐𝅮𝅘𝅥𝅮𝒉𝒂𝒅𝒊𝒔𖣲̶ͥ.̶⃫ᷝⷮ͟͞💌̶̶̶̶̶̶̶̶⃫͟͞.͟.⸙:꯭ ̶̶̶᭄꯭ٜٜ پایان.

سوالات مشابه

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت