درس هفتم
☘پرتو امید☘
پرتو: روشنایی
تباهی: آشفتگی، نابه سامانی
دیوان: کتاب شعر شاعران
پدیدار: آشکار، پیدا
نامه: کتاب
جسورانه: دلیرانه، باشجاعت
زیستن: زندگی کردن
طنز: خندهی تلخ، خندیدن از روی گلایه
حکیم: خردمند، دانا
ظریف: دقیق، بادقت
متفکر: اندیشمند
کارساز: مؤثّر، مفید
فرزانه: دانشمند
طعن: طعنه، سرزنش
عرفان: شناخت خدا
لعن: نفرین
هجو: شعری که به سرزنش و برشمردن عیبها می پردازد
ژرف: عمیق، وسیع
می آمیزد: مخلوط می کند
نگرش: نوع نگاه، نوع تفکر
دلپذیر: دوست داشتنی
مشخصه: ویژگی
می آموزد: یاد می دهد
برجسته: مورد توجه
رهنمود: پیشنهاد، راهنمایی
انتقاد: نقد کردن
پند: نصیحت
باز آید: برمی گردد
هستی: عالم
کنعان: نام شهری در فلسطین، سرزمین حضرت یعقوب (ع)
برکند: از بین ببرد
اَحزان: جمع حُزن، غمها و اندوه ها
چون: وقتی که
دل غمدیده: دل غمگین (خطاب به خود شاعر)
کشتیبان: ناخدای کشتی
به: بهتر
توفان: خروشانی، غوغا
شوریده: آشفته، به هم ریخته
شوق: علاقه، میل
سامان: آرام و قرار، نظم
سرزنش: ملامت، طعنه
دور گردون: گردش روزگار
مغیلان: درختچه های خاردارکه در بیابانها می روید
مراد: میل، آرزو، خواست
بس: بسیار، خیلی زیاد
دائماً: همیشه
بعید: دور
هان: بدان و آگاه باش
کان: که آن
نومید: ناامید
فقر: تهیدستی، تنگدستی
واقف: باخبر، آگاه
خلوت: تنهایی
تار: تاریک
سِر: راز، رمز
ورد: ذکر و دعای زیر لب
نه ای:نیستی
غیب: عالم ملکوت، عالم بالا
اندر پرده: پشت پرده
اندیشه کند: بترسد
اَر: اگر
فنا: نابودی، نیستی
گرانمایه: باارزش
بنیاد: اساس، پایه
۱) اندوهگین و ناراحت نباش که دلدارِ گمشده (یوسف) دوباره به وطن (سرزمین کنعان) باز میگردد و خانه ی غم و ناراحتی به گلستان شادمانی تبدیل می شود
تلمیح به داستان حضرت یوسف علیه السلام
مراعات نظیر یوسف، کنعان و کلبه احزان
تکرار غم مخور
تضاد کلبه احزان و گلستان
۲)ای دل اندوهگین نگران نباش، حال و روزت خوب می شود و افکار پریشان و آشفته ات آرام و قرار می گیرد
دل بد مکن کنایه از نگران نباش
تضاد، شوریده و سامان
سر:،مجاز از وجود، فکر و خیال_دل مجاز از شاعر یا هر انسان دیگر
تشخیص ای دل غمدیده
۳)اگر گردش روزگار مدت کوتاهی مطابق میل ما نبود، غصه نخور؛ چون وضع روزگار همیشه یک شکل نمی ماند.
واج آرایی «د» ، «ر»
تکرار واژه ی «دور»
گر،بر جناس
این بیت ضرب المثل است
۴)آگاه باش و نا امید نشو، زیرا از رازهای پنهان خداوند (لطف نهانی خدا) باخبر نیستی و یقین بدار که در پشت پرده دور از چشم من و تو بازی هایی می گذرد که بر ما آشکار نیست.
تلمیح به آیه« و عنده مفاتح الغیب لا یعلمها الا هو»(کلیدهای غیب نزد اوست،کسی جز او نمی داند)
۵)ای دل من، اگر فنا و نابودی مانند سیل، پایه و اساس هستی تو را با خود ببرد؛ تا زمانی که نوح کشتیبان توست، غم به خود راه نده و غمگین نباش
تلمیح: به داستان حضرت نوح علیه السلام
مراعات نظیر نوح، کشتی، سیل و طوفان
اضافه تشبیهی سیل فنا
واج آرایی(ت,ن )
تشخیص ای دل
بنیاد هستی برکند کنایه از نابود کردن
سیل فنا تشبیه اضافی
۶)اگر در بیابان به آرزوی رسیدن به کعبه (معشوق) قدم بر می داری و خار مغیلان(رنج و سختی راه) تو را آزار می دهد، غمگین نباش چون دیدار کعبه به تحمل این رنجها می ارزد(برای رسیدن به خدا باید تمام سختیها را تحمل کرد)
مراعات نظیر بیابان، کعبه، مغیلان
تشخیص سرزنش خار مغیلان
قدم زدن کنایه از راه رفتن
جناس(گر, در)
۷)اگر چه راه ها خطرناک و مقصد بسیار دور است، بدان که هر راهی پایانی دارد پس غمگین نباش
تضاد منزل و مقصد _ است و نیست
تکرار بس و نیست_(ی،ن)
مراعات نظیر،راه بعید و پایان
۸) ای حافظ تا وقتی که در گوشهی درویشی و تنهایی شب های تاریک، دعا و قرآن می خوانی، نگران و غمگین نباش.
مراعات نظیر خلوت، ورد، شب، دعا و قرآن
واج آرایی (د)
جناس ناقص تار و تا – در و درس
تخلص حافظا
🌺درس نهم🌺
سپری کردن: گذراندن
لوح: وسیلهای شبیه تخته که شاگردان در قدیم روی آن مینوشتند، لوحه
آرام: آهسته
محضر: جای حضور، درگاه
بحث: گفتوگو، مناظره
مناظره: بحث و گفتوگوی رویارو برای شکست دادن طرف مقابل
پیوسته: همیشه، همواره
شگفت: عجیب، حیرتآور
نهفته: پنهان
طنین: آواز، صدا
میمانست: شبیه بود
فروزان: روشن، تابان، درخشان
فراست: زیرکی، باهوشی
رخسار: چهره
فام: پسوندی است به معنای رنگ
نقرهفام: نقره رنگ
سیم: نقره
سیمگون: مثل سیم، نقرهای
مشتاقانه: با شور و شوق، با علاقه
گنجینه: جای نگهداری گنج، خزانه
واپسین: آخرین
رنجور: بیمار، دردمند
رمق: نیرو، توان
مقطّع: قطع شده، ناپیوسته، بریده بریده
تمنّا: خواهش
تعرّض: حالتی از اعتراض به خود گرفتن، شکایت، شِکوه
نادانسته: نادان، ناآگاه
جاهل: نادان
شیون: گریه و زاری، نالۀ بلند
گرد هم آمدن: کنایه از جمع شدن
بازی، شادی، کودکانه: مراعات نظیر
کوچه، میدان، شهر: مراعات نظیر
درخت وجود: اضافۀ تشبیهی
به تشنهای میمانست: تشبیه
آب، بیابان، خورشید، تشنه: مراعات نظیر
تشبیه: نام تو را کوه آهن نهاده ام
شهر توس در آرامش فرو رفته: مجاز از مردم شهر
ماه چون ظرفی سیمگون میدرخشد: تشبیه
شب، آسمان، ستاره، ماه: مراعات نظیر
گنجینۀ وجود: اضافۀ تشبیهی
شمع وجودش: اضافۀ تشبیهی
شمع وجودش به خاموشی میگرایید: کنایه از اینکه در حال مرگ بود
نفس به شماره افتادن: کنایه از در حال مردن بودن و به سختی نفس کشیدن
درگذرم: کنایه از بمیرم
دیده از جهان فرو بست: کنایه از مردن