سفر نامه دو نوع هست یا واقعی یا خیالی
سفرنامه خیالی به شهر پرندگان
به نام پرواز و پرنده! روزی تصمیم گرفتم به شهر پرندگان سفر کنم. شهری که در آن همه چیز به پرواز در میآید و پرندگان نه تنها پرواز میکنند، بلکه با هم صحبت هم میکنند! وقتی به ورودی شهر رسیدم، با تابلو بزرگی مواجه شدم که نوشته بود: 'به شهر پرندگان خوش آمدید! لطفاً پرچمهای خود را در اینجا تحویل دهید و آماده شنیدن داستانهای پرندگان باشید!' 🐦
اولین چیزی که توجهام را جلب کرد، پرندگان رنگارنگی بودند که در آسمان پرواز میکردند و هر کدام در حال گفتوگو بودند. یکی از آنها، یک طوطی باهوش، در حال تعریف داستانی از یک سفر به دور دنیا بود. او میگفت: 'و وقتی به جزیرهای رسیدم، دیدم که پرندگان آنجا با چترهای رنگی پرواز میکنند!' 😂
در این شهر، هر روز یک جشنواره پرواز برگزار میشد. در یکی از این جشنوارهها، مسابقهای برای بهترین پرنده آوازخوان برگزار شد. یکی از شرکتکنندگان، یک طوطی بود که به قدری خوب میخواند که حتی قناریها هم از او یاد میگرفتند! اما جالبتر از همه، پرندهای بود که به جای آواز، داستانهای بامزهای تعریف میکرد. او گفت: 'یک بار یک جغد به من گفت که شبها خواب میبیند که یک گنجشک با کلاهی بزرگ در حال رقص است!' 😂
غذاهای شهر هم بسیار جالب بودند. برای ناهار، یک سالاد دانهای سفارش دادم که به جای سبزیجات، با دانههای رنگارنگ پر شده بود! در حین خوردن، پرندگان دورم جمع شدند و شروع به بحث درباره بهترین دانهها کردند. یکی از آنها گفت: 'من همیشه دانههای آفتابگردان را ترجیح میدهم، چون طعمش مثل آفتاب است!' 🌻
در پایان سفرم، تصمیم گرفتم که به یادگار از این شهر، یک پرنده کوچک بخرم. اما وقتی به مغازه رسیدم، متوجه شدم که پرندهها به قدری شلوغ هستند که نمیتوانم آنها را با خود ببرم! بنابراین، یک دانه رنگی خریدم و با خود به خانه آوردم.
به این ترتیب، سفر من به شهر پرندگان به پایان رسید. شهری پر از شادی، آواز و البته داستانهای بامزه! اگر روزی به این شهر سفر کردید، حتماً یک دانه رنگی بخرید و از داستانهای پرندگان لذت ببرید! 🌈🕊️