ریاضی نهم -

فصل1 ریاضی نهم

عرفان داوطلب

ریاضی نهم. فصل1 ریاضی نهم

سوال ۹و۱۰و۱۱ با راه حل .

جواب ها

arnika_88

ریاضی نهم

انشا از خودمه **بند آغازین:** یه روز صبح بیدار شدم و فهمیدم هیچ مدرسه‌ای وجود نداره! فکر می‌کردم که خواب می‌بینم، ولی نه، واقعیت بود. هیچ زنگی برای بیدار شدن نبود، هیچ کیف سنگینی برای بردن به مدرسه نبود و هیچ درس و مشقی هم وجود نداشت. **بند میانی:** اولش فکر کردم که این بهترین چیزیه که ممکنه اتفاق بیفته. با شادی و خوشحالی دویدم به سمت اتاق بازی. بازی‌های کامپیوتری رو روشن کردم و شروع کردم به بازی کردن. اما بعد از چند ساعت، همه بازی‌ها رو تموم کرده بودم و دیگه جذابیتی نداشت. رفتم بیرون و توی کوچه بازی کردم، اما دوستانم هم به زودی از بازی خسته شدن. حتی تلویزیون هم دیگه برنامه‌ای نداشت که تماشا کنم. مادرم هم از دیدن من که همش خونه بودم خسته شده بود و شروع کرده بود به گفتن: 'یه کاری بکن، حوصله‌م سر رفته!' بعد از چند روز، حتی دلم برای معلم‌های سخت‌گیر و زنگ انشا هم تنگ شده بود. فهمیدم که مدرسه فقط جای درس و مشق نیست. اونجا جاییه که دوستامو می‌بینم، باهاشون می‌خندم و کلی چیزهای جدید یاد می‌گیرم. **بند پایانی:** بعد از یه هفته، صدای زنگ ساعت بیدارم کرد و فهمیدم که همه‌اش یه خواب بوده! با خوشحالی از رختخواب بلند شدم و کیفم رو آماده کردم. فهمیدم که مدرسه نه تنها جای درس و مشق، بلکه جاییه که زندگی و خاطرات خوبی توش ساخته می‌شه. --- امیدوارم این انشا به دردت بخوره! تاج

سوالات مشابه

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت