لیلی

فارسی هشتم. درس 2 فارسی هشتم

سلام کسی داستان به زبان عام بنا داره که ۱۶ خط باشه

جواب ها

جواب معرکه

یکی بود یکی نبود غیر از خدا کسی نبود ... یه زنی بود فاطمه خانم هیچ وقت خونشو نمی روفت ! امروز روفت... یه قرون جست برد داد یه قالب پنیر و قالب پنیرو گذاشت رو پیشخون... خروس اومد و نوکش زد و خوردش ...فاطمه خانوم خروس رو با جارو زد و خروس پرید بالا و قوقولی کرد و رفت .. فاطمه خانم پیش قاضی رفت و گفت : جناب قاضی من هیچ وقت خونمو نمیروفتم.. قاضی گفت: از بی عاریت بود ..فاطمه خانوم گفت امروز روفتم ! قاضی گفت: از زرنگیت بود ...فاطمه گفت: یه قرون پول پیدا کردم گفت : روزیت بود فاطمه گفت: بردم دادم یه قالب پنیر استادم ! قاضی گفت : دلت میخواسته ..فاطمه گفت: پنیرو گرفتم و گذاشتم رو پیشخون خروس اومد نوکش زد و خوردش... قاضی گفت : نمکشو چشیده ... فاطمه گفت: دمشو کرد تو چشمم قاضی گفت:سرمه چشمت کشید... فاطمه خانوم رو به آقای قاضی گفت:آقای قاضی حالا تکلیف چیه؟ قاضی گفت : برو خروسو میخوای بکشی بکش میخوای بذاری بذار... فاطمه خانومم اومد خونه و خروسو برداشتو سرشو برید و پروپیشش کرد و بارش گذاشت و شب که شوهرش اومد ماجرا رو به شوهرش گفت و باهم دیگه خروس خوردن زن و شوهر .... قصه ما به سر رسید کلاغه به خونش نرسید... یکی بود یکی نبود غیر از خدا کسی نبود یک زنی بود صبح از خواب بیدار میشه و شوهرشو صبحونه میده ... شوهرش میره قصابی گوشت میخره و میذاره لب ایوونو میگه: این گوشتو برا شب بار بذار... وقتی شوهر زن از خونه بیرون رفت ...زن رفت پنجاه تخمه خرید و آورد تو کوچه و با همسایه ها نشست و تسوندن(!) و با همسایه ها مشغول شکستن تخمه ها شدن.. یه دفعه یادش افتاد که شوهرش صبح گوشت خریده بوده و گفته بوده برا شب بار بذار ...یادش می افته که گوشتو بار نذاشته و نشسته تخمه تسونده !... میره سراغش که بارش کنه میبینه گوشت به جا نیستو و بله ! گربه گوشتو برده و خورده ...!!! شب که شوهرش میاد و میگه گوشتو بیار تا بخوریم زن رو به شوهرش میگه : 'مرد رفتم پنجاه تخمه خریدم و گذاشتم مابین همسایه ها باهم تسوندیم ..و گوشتو که گذاشتی بودی لب ایوون یادم رفت بردارم و گربه اومد ورش داشتو بردشو خوردش' ... ! شوهرش هم عصبانی میشه و میگه بلند شو برو تو غیرت خونه داری نداری و زن رو از خونش بیرونش میکنه و طلاقش میده و میره یه زن دیگه میگیره .. واینه که تخمه زنو طلاق داد... نتیجه اخلاقی این قصه : حواس جمع باشید که شب بی شام نمونید و نشینید به تخمه شکستن سلام معرکه یادت نره

سوالات مشابه درس 2 فارسی هشتم

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام