1. خروشید و جوشید و برکند خاک... ز سمش زمین شد همه چاک چاک: در این بیت، قدرت سم اسب رستم به گونهای اغراقآمیز توصیف شده است که انگار زمین را شکافته است.
2. بزد تیغ و بنداخت از بر سرش ... فروریخت چون رود خون از برش: اینجا نیز خونریزی ناشی از ضربه شمشیر رستم به صورت مبالغهآمیز به رود تشبیه شده است.
3. بینداخت چون باد خم کمند ... سرجادو آورد ناگه به بند: قدرت پرتاب کمند رستم به اندازهای است که گویی باد آن را میبرد و به سرعت به هدف میزند.
4. چو رستم بدیدش برانگیخت اسب بدو تاخت مانند آذرگشسب: سرعت تاختن اسب رستم به اندازه آتشگشسب، یکی از اسطورهایترین اسبهای ایرانی، توصیف شده است.
5. سروگوش بگرفت و یالش دلیر... سراز تن بکندش به کردار شیر: قدرت رستم در دریدن دشمنش به اندازه یک شیر توصیف شده است.
6. ز کوه اندر آمد برآسود پای... برآمد چو کوهی که از جای خاست: عظمت قامت و هیبت رستم به اندازه کوهی که از جای برخاسته توصیف شده است.1. خروشید و جوشید و برکند خاک... ز سمش زمین شد همه چاک چاک: در این بیت، قدرت سم اسب رستم به گونهای اغراقآمیز توصیف شده است که انگار زمین را شکافته است.
چو تیری شد از کمانش برکشید... برفت از پی او چو باد تند پیچید: سرعت تیر رستم به اندازه باد توصیف شده است.
8. چو برق درخشید و چون آذرخش... برآمد ز دلش چنین آتشی خوش: درخشش شمشیر رستم به برق و آذرخش تشبیه شده است.
9. ز ضربت سنانش زمین لرزید... چو کوهی که از جا برانگیخته شد: قدرت ضربه سنان رستم به اندازهای است که زمین را میلرزاند.
10. چو مرغی که از چنگال باز رها شد... برآمد ز بند و بر آسمان شد: سرعت رهایی رستم از بند به سرعت پرواز پرنده تشبیه شده است