جواب معرکه
بخش اول: مقدمه و معرفی شخصیتها
* جمله 1: نگاه تأسف بار قائم مقام چرخید روی برادر زاده اش و همان سؤال را با نگاه از او پرسید.
* گروههای اسمی: نگاه تأسف بار قائم مقام، برادر زاده اش، همان سؤال، نگاه، او
* جمله 2-4: اسحاق گفت: «خیر، ابن سینا که شاعر است، کاشف الکل ..... و سکوت کرد و به سرش کوبید. اتفاقا محمد تقی جواب آن سؤال را می دانست اما می ترسید بگوید. لب گزید و منظر ایستاد، ولی با خود فکر کرد: «بگذار لیاقت یک بچه آشپز را ثابت کنم.»
* گروههای اسمی: ابن سینا، شاعر، کاشف الکل، سرش، محمد تقی، جواب آن سؤال، لب، منظر، لیاقت یک بچه آشپز
بخش دوم: چالش و پاسخ محمد تقی
* جمله 5-6: این بود که سینی را کنار نهاد و جلو رفت و گفت: «اجازه هست من بگویم؟» قائم مقام نگاهش کرد. همه سرها به طرف او برگشت.
* گروههای اسمی: سینی، قائم مقام، نگاهش، همه سرها، طرف او
* جمله 7-8: بگو، اگر می دانی بگو! محمد تقی سرش را بالا گرفت و گفت: «محمد بن زکریای رازی.»
* گروههای اسمی: محمد تقی، سرش، محمد بن زکریای رازی
* جمله 9: چشم های قائم مقام از تعجب باز ماند . گفت: «آفرین بر پسر کربلایی محمد قربان!»
* گروههای اسمی: چشم های قائم مقام، تعجب، پسر کربلایی محمد قربان
بخش سوم: آزمون شعر و موفقیت محمد تقی
* جمله 10-12: قائم مقام رو به بچها کرد و گفت: «این شعر از کیست؟ ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد دل رمیده ما را انیس و مونس شد » و این بار هم چون هر کدام از بچه ها جواب غلط دادند ، از محمد تقی پرسید .
* گروههای اسمی: قائم مقام، بچهها، شعر، ستاره ای، ماه مجلس، دل رمیده ما، انیس و مونس، بچهها، محمد تقی
* جمله 13-14: همه چشم ها به دهان او خیره شده بود. محمد تقی گفت: «این بیت از خواجه حافظ شیرازی است.»
* گروههای اسمی: همه چشمها، دهان او، محمد تقی، بیت، خواجه حافظ شیرازی
* جمله 15: جمعیت که از این جواب به وجد آمده بودند ، بی اختیار دست زدند و هلمله و شادی کردند . محمد تقی سرانجام توانست با تلاش و پشتکار فراوان به مقام صدراعظمی برسد و لقب امیر کبیر بیابد و منشأ خدمات فراوانی برای کشور عزیزش ایران باشد.
* گروههای اسمی: جمعیت، جواب، دست، هلمله و شادی، محمد تقی، تلاش و پشتکار فراوان، مقام صدراعظمی، لقب امیر کبیر، منشأ خدمات فراوانی، کشور عزیزش ایران