نگارش هشتم -

درس 3 نگارش هشتم

elaheh shamlo

نگارش هشتم. درس 3 نگارش هشتم

سلام انشا طنز درمورد آنچه در مسیر خانه تا مدرسه می بینید ص ۴۲

جواب ها

کیان رسولزاد

نگارش هشتم

اه دیر شد این چرا نمیاد . -اومدم بابا انگار این دختر گربه است از پشت در صدام رو می شنوه اه اومدی این بارم دیر شد -تو داری از چی حرف میزنی؟ هیچ بابا بیا بریم یکم که رفتیم رسیدیم به خیابون یه صدای خشنی میومد وقتی به جوب نگاه کردم یه گربه فرار کرد من نترسیدم ولی از گربه دومی که اومد توی آغوشم ترسیم و به زمین خوردم دوستم انقد خندید که روده بر کرده بود تو راه یکم جلو تر دوستم داشت با جوب بازی میکرد و روی لبه آن راه میرفت منم دیدم که حواسش به من نیست یهو با صدای بلند صداش زدم اونم یه راست افتا تو جوب تموم بدنش خیس شد اونقدر خیش شد که نیومد مدرسه و برگشت خونه منم به راه خودم ادامه دادم وقتی از سر خیابون پیچیدم دو تا رفتگر داشتن با هم دعوا میکردند راستش من از دعواشون تعجب نکردم از این همه مردم توی صبح به این زودی تعجب کردم خب هر جور بود راهمو میان مردم باز کردم وقتی رسیدم رفتگر اولی داد میزد که چرا جوب منو تمیز میکنی اینو باید من تمیز کنم برو تو جوب خودت منم انقدر خندیدم که راهمو گرفتم و رفتم وقتی به مدرسه رسیدم دیر شده بود وقتی رفتم تو خانوم ناضم (خودت روش اسم بزار ) داد زد که چرا دیر

سوالات مشابه

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت