معنای کلمات ؟؟؟؟ معرکه میدم

خرد : اندیشه کزین : که از این برنگذرد : نتواند کیوان : سیّاره زحل گردان : چرخنده سپهر : آسمان ناهید : ستاره زهره مهر : خورشید جایگاه : مکان ستودن : ستایش کردن میان بستن : کنایه از آماده خدمت بودن و بندگی کردن برنا : جوان تنبیه : هوشیار کردن اقرار : اعتراف کردن تسبیح : نیایش کردن ، خدا را به پاکی یاد کردن مستمع : شنونده مرغان : پرندگان خفته : خوابیده غفلت : ناآگاهی الوان : جمع لون ، رنگ ها حیران : شگفت زده عاجز : ناتوان عنب : انگور اَنعام : چهارپایان اِنعام : بخشش ، نعمت دادن معرفت : شناخت سعادت : خوش‌بختی گوی : توپ کوچک حقّه : جعبه ، ظرفی کوچک که در آن جواهر یا چیز های دیگر نگهداری می شود مسخّر کند : رام و مطیع کند صنع خدای حق تعالی : آفرینش خداوند بلند مرتبه نباتات : گیاهان برّ و بحر : خشکی و دریا میغ : ابر آیات : جمع آیه ، علامت ها اندر : در بساط : فرش ، چیزی که گستردنی است جوانب : جمع جانب ، کناره ها فراخ : وسیع ، گسترده به تدریج : آهسته آهسته دیبای : پارچه ابریشمی رنگین خویش : خود

کزین:که این کیوان:زحل گردان: سیاره سپهر:اسمان نامید:نام گزاری کرد مهر:خورشید تنبیه:اگاهی اقرار: اعتراف کردن تسبیح:نیایش کردن مستمع:شنونده مرغان:پرندگان خفته:غافل غفلت: بی خبری حیران :سرگشته عنب:انگور انعام: بخشش إنعام:نعمت سعادت:خوشبختی گوی:پندار حقه:جعبه مسخر: رام صنع حق تعالی:افریده خدای بلند مرتبه برو بحر: خشکی و دریا ایات:نشانه ها اندر :درون به تدریج : در نتیجه دیبا:پارچه ابریشمی خویش:خود

تنبیه : اگاه کردن اندر : در دیبای : پارچه ابریشمی صنع خدای تعالی : صنع : ساختن ، آفریده های خداوند اقرار : اعتراف غفلت : نادانی