انشا صفحه ۵۳ لطفا سریع

بخون هر موضوعی که خواستی میتونی براش انتخاب کنی باران را دوست می‌دارم برای صدای زیبایی که وقتی روی شیشه پنجره های خانه می خورد صدای خوش آهنگش گوشهایم را نوازش می کند و باعث می شود بیشتر به او گوش فرا دهم،درباره اش تفکر کنم و لحظه ای از تفکر درباره صدایش غافل نشوم. صدایش به قدری توجهم را جلب می کند که حتی فراموش می کنم نفس بکشم.این فراموشی به خاطر این است که وقتی می خواهم با دقت به ریتم خوش نوایش گوش دهم همه چیز را فراموش می کنم. صدای باران را که می شنوم صدای ضربان قلبم در کنارش شنیده می‌شود و هر گاه این اتفاق می‌افتد خاطرات کودکی ام در روز های بارانی به یادم می آید و همینطور تلاش می کنم صداهایی که در خاطرات وجود داشته اند را هم بشنوم من این حس و حال را بسیار دوست دارم و همیشه برای داشتن این حس، شوق شنیدن صدای باران از ذهنم خارج نمی شود. اگر اشکالی در انشا وجود داره اصلاحش کن بعد بنویس اینو خودم نوشتم با تشکر