نگارش هشتم -

درس 7 نگارش هشتم

......

نگارش هشتم. درس 7 نگارش هشتم

سلام یه انشا برام بنویسید با موضوع( از تهران به رشت پروازداشتم کلی وسیله همراهم بود پروازتاخیرخورد خانم مسنی کنارم بود دلش می خواست حرف بزند...)لطفا سریع بنویسید به جواب معرکه تاج میدم برای فردا می خوام به خدا تاج میدم به جواب خوب

جواب ها

جواب معرکه

روبی

نگارش هشتم

اما شماره پروازم را خواندند و با عجله ب سمت پروازم حرکت کردم ک احساس کردم کسی پشت سرم قدم برمی‌دارد سرم را ک برگرداندم فهمیدم خانم مسن هنوز هم دنبالم میکرد ، ایستادم لباس هایم مرتب کردم رویم را برگردانم ک دیدم خانم مسن هنوز رو صندلی نشسته ، تعجب کردم با خود گفتم چم شده من از صبح تا حالا توهم میز... ، دوباره شماره پروازم را خواندند و با سرعت سوار هواپیما شدم اما کلی وسیله داشتم و نمی‌توانستم از پله های هواپیما بالا برم ک صدای خانم مسن از پشت سرم آمد . « میشه برید ؟ » تعجب کرده ب پشت سرم نگاه کردم ک دیدم ، کمک خلبان داره بهم میگه هواپیما داره حرکت می‌کنه ، گفتم : « میشه کمکم کنید ، نمیتونم وسیله هام رو حمل کنم » جواب داد : « بله حتما فقط سریعتر » . رفتم و رو صندلیم نشستم و ک خانم مسن کنارم نشست ، اشک در چشمانم حلقه زد و با صدای رسا داد زدم : « مادربزرگ ولم کن منو تنها گذاشتی و الان داری عذابم میدی ، اون روزهای خوبی ک باهم قرار بود داشته باشیم و ول کردی و جزوی از خاک بهشت زهرا شدی ، اون روزایی خانوادم منو ول کردن ، اون روزایی ک با خستگی از مدرسه برمیگشتم با بوی قورمه سبزی ک کل حیاط و پر کرده بود و از داخل خونه داد می‌زدی : « دستت و تو آب حوض بشور بیا غذا بخور » . و من بهت با دروغ میگفتم : « آره شستم تا زودتر دستپختت و بچشم » . و تو متوجه می‌شدی و کل حیاط تو با دمپایی دنبالم می دوییدی و میگفتی : « بچه جون مریض میشی منم ک جون ندارم از مراقبت کنم » . میشه ولم کنی الان دارم میرم برا مراسم خاکسپاریت لطفاً دیگ نیا پیشم . پایان

سوالات مشابه

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت