شانس، واژهای است که بسیاری از ما در طول زندگی خود با آن روبهرو شدهایم. برخی از مردم معتقدند که شانس همان بخت و اقبال است و نقش مهمی در موفقیت یا شکست آنها دارد. اما آیا شانس واقعاً وجود دارد یا این فقط تفکری است که ما برای توجیه رویدادهای زندگیمان از آن استفاده میکنیم؟
شانس، از دیدگاه عموم، به معنی وقوع اتفاقات خوب یا بد بهطور تصادفی و بدون برنامهریزی است. برای مثال، برخی افراد ممکن است بگویند: «من در امتحان شانس آوردم و سوالاتی که خوانده بودم آمد» یا «شانس نیاوردم و ماشینم خراب شد.» اما واقعیت این است که در بسیاری از مواقع، آنچه که ما به عنوان شانس میپنداریم، نتیجهی تلاشها و تصمیمگیریهای گذشتهی خودمان یا دیگران است. شاید فردی که در امتحان موفق شده، به خاطر مطالعهی مناسب و آمادگی خود این موفقیت را کسب کرده باشد و نه به دلیل شانس.
از سوی دیگر، برخی رویدادها در زندگی واقعاً خارج از کنترل ما هستند. مثلاً اگر در قرعهکشی برنده شویم، نمیتوانیم ادعا کنیم که این نتیجهی تلاش ما بوده است؛ اینجاست که شانس به معنای واقعی خود ظهور میکند. اما باید توجه داشت که شانس فقط بخشی از معادلهی زندگی است و نمیتواند تنها عامل موفقیت یا شکست فرد باشد. در واقع، بیشتر اوقات، تلاش، پشتکار و تصمیمگیریهای هوشمندانه، شانس را به سمت ما میکشاند.
به نظر میرسد که شانس برای همه به یک اندازه وجود دارد، اما برخی افراد بهتر میتوانند از فرصتهای پیشآمده بهرهبرداری کنند. افرادی که خود را برای موفقیت آماده میکنند، بیشتر احتمال دارد که وقتی یک فرصت یا شانس به دست میآید، از آن بهره ببرند. در واقع، این جمله معروف که میگوید «شانس برای کسانی است که آمادهاند» کاملاً صحیح است.
بهطور کلی، شانس و فرصتها در زندگی همه ما وجود دارند، اما اینکه چگونه از آنها استفاده کنیم، به تلاش و آگاهی ما بستگی دارد. شانس چیزی نیست که بتوانیم به طور کامل روی آن حساب کنیم، اما میتوانیم با آماده بودن و استفادهی درست از فرصتها، نقش آن را در زندگی خود تقویت کنیم.