– أیْنَ ذَهَبْتِ یا أُمَّ حَمیدٍ؟ ای مادر حمید کجا رفتی؟
– ذَهَبْتُ إلَی سوقِ النَّجَفِ. به بازار نجف رفتم.
– هَلِ اشْتَرَیْتِ شَیئاً؟ آیا چیزی خریدی؟
– نَعَمْ؛ اِشْتَرَیْتُ مَلابِسَ نِسائیَّهً. بله. لباسهای زنانه خریدم.
– أَ ذَهَبْتِ وَحْدَکِ؟ آیا تو به تنهایی رفتی؟
– لا؛ ذَهَبْتُ مَعَ صَدیقاتی. نه. با دوستانم رفتم.
– کَیفَ کانَتْ قیمَهُ الْمَلابِسِ؛ رَخیصَهً أَمْ غالیَهً؟ قیمت لباسها چطور بود؟ ارزان بود یا گران؟
– مِثلَ إیران؛ لا فَرقَ؛ لٰکِنِ اشْتَرَیْتُ. مثل ایران فرقی نیست. ولی خریدم.
– فَلِماذَا اشْتَرَیْتِ؟ پس چرا خریدی؟
– اِشْتَرَیْتُ لِلْهَدیَّهِ. برای هدیه خریدم
– ماذَا اشْتَرَیْتِ؟ چه چیزی خریدی؟
– فُسْتاناً وَ عَباءَهً. لباس های زنانه و چادر
– مَلابِسُ جَمیلهٌ! فی أمانِ اللّهِ. لباسهای زیبایی است! (در پناه خدا)
– شُکْراً جَزیلاً؛ مَعَ السَّلامَهِ. بسیار متشکرم. به سلامت