نگارش هشتم -

درس 4 نگارش هشتم

کوثر اقسمی

نگارش هشتم. درس 4 نگارش هشتم

سلام میشه یک انشا برای من درباره‌ی تقلب بنویسید

جواب ها

مهدیس امیری

نگارش هشتم

اگه همینی بود که میخواستی تاج یادت نره اسم امتحان که میاد ناخوداگاه به یاد تقلب می افتم. البته فقط من اینطوری نیستم، خیلی ها مثل من هستند و به محض اینکه اسم امتحان میاد به فکر تقلب می افتند. من وقتی سر جلسه امتحان هستم و چیزی هم بلد نیستم که بنویسم، استرس همه وجودمو فرا میگیره و با خودم میگم نکنه مراقب امتحان مچ منو بگیره و آبروم بره. البته در این مواقع آبرو خیلی مهم نیست و اون چیزی که مهمه یه صفر کله گندس! البته یک چیز هست که از صفر کله گنده هم بدتره و اون چیزی نیست جز اینکه بعد از امتحان همه میگن خاک تو سرت که عرضه یه تقلب هم نداشتی. به خاطر همین وقتی سر جلسه امتحان تقلب میکنم خیلی حواسمو جمع میکنم که مراقب مچ منو نگیره. من خیلی تقلب میکنم و اکثر مواقع موفق میشم که یک نمره قابل قبول بگیرم حتی یک دفعه از روی دوستم تقلب کردم و نمره من از دوستم بیشتر شد. فقط یک بار کتاب رو زیر میز گذاشته بودم و با ترس خیلی زیاد داشتم کتاب رو باز میکردم که مراقب از چهره ام متوجه شد، اومد بالای سرم و کتاب رو ازم گرفت و با کمال خونسردی برگم رو پاره کرد. اونجا بود که طعم صفر کله گنده رو چشیدم. از این انشا نتیجه میگیریم که تقلب و امتحان از هم جدا نمیشوند و فقط باید با خونسردی تقلب کرد تا پله های ترقی را یکی یکی طی بکشیم :)

Star

نگارش هشتم

اسم امتحان که میاد ناخوداگاه به یاد تقلب می افتم. البته فقط من اینطوری نیستم، خیلی ها مثل من هستند و به محض اینکه اسم امتحان میاد به فکر تقلب می افتند. من وقتی سر جلسه امتحان هستم و چیزی هم بلد نیستم که بنویسم، استرس همه وجودمو فرا میگیره و با خودم میگم نکنه مراقب امتحان مچ منو بگیره و آبروم بره. البته در این مواقع آبرو خیلی مهم نیست و اون چیزی که مهمه یه صفر کله گندس! البته یک چیز هست که از صفر کله گنده هم بدتره و اون چیزی نیست جز اینکه بعد از امتحان همه میگن خاک تو سرت که عرضه یه تقلب هم نداشتی. به خاطر همین وقتی سر جلسه امتحان تقلب میکنم خیلی حواسمو جمع میکنم که مراقب مچ منو نگیره. من خیلی تقلب میکنم و اکثر مواقع موفق میشم که یک نمره قابل قبول بگیرم حتی یک دفعه از روی دوستم تقلب کردم و نمره من از دوستم بیشتر شد. فقط یک بار کتاب رو زیر میز گذاشته بودم و با ترس خیلی زیاد داشتم کتاب رو باز میکردم که مراقب از چهره ام متوجه شد، اومد بالای سرم و کتاب رو ازم گرفت و با کمال خونسردی برگم رو پاره کرد. اونجا بود که طعم صفر کله گنده رو چشیدم. از این انشا نتیجه میگیریم که تقلب و امتحان از هم جدا نمیشوند و فقط باید با خونسردی تقلب کرد تا پله های ترقی را یکی یکی طی بکشیم :)

سوالات مشابه

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت