ساعت انشاء بود و معلم با ما این چنین گفت:«بچه ها گوش کنید، به نظر ما شهدا مثل خورشید هستند.»
مرتضی گفت: « شهید
چون شقایق سرخ است»
مرتضی گفت:« شهید مثل گل شقایق، سرخ است»
دانش آموزی گفت:
«چون چراغی است که در خانهی ما میسوزد»
معنی: دانش آموز دیگری گفت:« شهید مانند چراغی است که در خانهی ما میسوزد و نور میدهد.»
و کسی دیگر گفت:
« شهید داستانی است پر از حادثه و زیبایی»
معنی: و کسی دیگر گفت:« شهید مانند داستانی پر از حوادث مختلف و زیبایی است».
مصطفی گفت: «شهید
مثل یک نمرهی بیست
داخل دفتر قلب من و تو میماند.»
معنی: مصطفی گفت:«شهید مانند یک نمرهی بیست است که در دفتر قلب من و تو میماند.»