موصلِ: شهری در استان کردستان عراق / اسارت: اسیر شدگی / قلمرو ادبی: دست پیدا کردن: کنایه از «به دست آوردن»
قلمرو زبانی: از آنجا که: به این خاطر که (خطای رایج نگارشی) / قلمرو ادبی: اراده پشت کاری بودن: کنایه از « عزم نیرومند به انجام کاری داشتن»
قلمرو زبانی: فرزانه: خردمند، دانا / دریغ: مضایقه / شایق: آرزومند، مشتاق/ وقفه: درنگ /
قلمرو زبانی: وجد: سرور، شادمانی و خوشی / برآن شدن: قصد کردن / مقرّر: معلوم، تعیین شده / قربان صدقه کسی رفتن: پیوسته به او قربانت شدم گفتن / رغبت: میل / قلمرو ادبی: «نه» نگفتن: کنایه از مخالفت نکردن
قلمرو زبانی: وجد: سرور، شادمانی و خوشی
قلمرو زبانی: اسرا: ج اسیر / بعثی: منسوب به حزب بعث / اعیاد: ج عید / قلمرو ادبی: دست و پا شکسته: کنایه از «به طور ناقص»
قلمرو زبانی: مفصّل: با تفضیل /
قلمرو زبانی: برگزاری: بر پا داشتن / دکلمه: برخوانی / موزون: هماهنگ، خوش نوا / قلمرو ادبی: شور و هیجان بچّه ها ... بجوشد: استعاره پنهان / تخلیه روانی شدن: کنایه از اینکه به آرامش برسند / جیک کسی درنیامدن: کنایه از «هیچ سخنی نگفتن
قلمرو زبانی: آبی: منسوب به آب، رنگ آبی / قلمرو ادبی: قالب: غزل / وزن: مفعول مفاعیل مفاعیلن فعولن (رشته انسانی)/ آبی بودن: کنایه از سرسبز و سرزنده بودن / بی رنگ بودن: کنایه از بی طراوت بودن / از شیشه نبودیم: تشبیه / با سنگ مردن: کنایه از مرگ به سادگی و آسانی
بازگردانی: ما سرزنده تر از آن هستیم که با افسردگی و بدون هدف بمیریم. ما از جنس شیشه نیستیم که به آسانی با یک سنگ نابود شویم
پیام: پایداری
قلمرو زبانی: جنون: دیوانگی / روح جنون: روح مجنون / غیرت: مردانگی / قلمرو ادبی: ای روح: جانبخشی / تا غزل بعدی: کنایه از تا مدتی دیگر
بازگردانی: ای روح دیوانه من به من تا مدتی دیگر فرصت بده؛ زیرا در مردانگی ما نیست که مرگ ننگینی داشته باشیم.
پیام: پایداری
قلمرو زبانی: جنون: دیوانگی / روح جنون: روح مجنون / غیرت: مردانگی / قلمرو ادبی: ای روح: جانبخشی / تا غزل بعدی: کنایه از تا مدتی دیگر
بازگردانی: ای روح دیوانه من به من تا مدتی دیگر فرصت بده؛ زیرا در مردانگی ما نیست که مرگ ننگینی داشته باشیم.
پیام: پایداری
قلمرو زبانی: کورسو: نور اندک، روشنایی کم / واسۀ: برای / منزوی: گوشه گیری / افراط: از حد درگذشتن، زیاده روی / تفریط: کندروی / قلمرو ادبی: طلوع، غروب؛ روز، شب: تضاد / افراط و تفریط: تضاد / عقربه ها تنبل شده بودند؛ شاید هم مرده: جانبخشی
قلمرو زبانی: طاقت فرسا: توان فرسا، سخت و تحمّل ناپذیر / غربت: دوری (هم آوا← قربت: نزدیکی)/ قلمرو ادبی: زیر پا میگذاشتند: کنایه از نادیده گرفتن