آدمی بهانه ای برای زیستن میخواهد، بهانه ای برای لبخند زدن. مجبور نیستیم که شاد باشیم، زیبا زندگی کنیم، چرخ فلک روزگار هم می چرخد، بدون این که توجه داشته باشد تو شادی یا غمگین، حال انتخاب با توست می توانی در این مسیر سرشار از شادی و آرامش باشی و از مسیر پرپیچ و خم زندگی لذت ببری و یا برعکس.
اتفاق های زیادی در مسیر پرپیچ و خم زندگی می افتد، جلوی اتفاق ها را نمی توانی بگیری که نیفتد اما باید مواظب باشی که خودت با اونها نیافتی. در این مسیر زمین میخوری، کفش هایت پاره می شود، اما چه خوب است فراموش نکنیم زندگی ارزش رفتن دارد حتی با کفش های پاره.
در زمین خوردن هایت آن دست هایی که برای کمکت دراز می شوند، دست هایی هستند متعلق به بهترین و باارزش ترین آدم های زندگیت.
این ها را که بفهمی می توانی بهانه ای برای زندگیت را بیابی، بهانه ای که به تو کمک می کند با کفش های پاره ات و حتی زخم های کف پایت که توان رفتن را از تو گرفته اند و یک توکل با یاد بهترین هایت زندگی را از سر بگیری و بروی.
آنقدری که وقتی به مسیر طی شده می نگری پر از لبخند شوی و یادت بیاید تو چقدر قدرتمندی و صدای خنده هایت گوش ناامیدی را کر کند. زندگی کن:)
معرکه یادت نره:)