نگارش هشتم -

درس 1 نگارش هشتم

......

نگارش هشتم. درس 1 نگارش هشتم

انشا با مقدمه و... میخوام ((خودتون نوشته باشین)) انشا ازاد باشه

جواب ها

ARMY

نگارش هشتم

اینم انشا موضوعش آزاد

سلامدخترم

نگارش هشتم

در خانه تنها بودم. هیچ صدایی نبود به جز تیک تاک ساعت. به فکر فرو رفتم که ساعت با این تیک و تاک چه می گوید؟ در اطراف ما آن قدر همهمه و شلوغی است که اعتنایی به صدای ساعت نمی کنیم. در زندگی هم در حدی مشغول مشغله ها هستیم که به گذر سریع زمان هیچ توجهی نداریم؛ اما اگر کمی با ساعت خود خلوت کنید متوجه حرف زدنش با شما به زبان تیک تاکی می شوید. این صدا پژواک دویدن بی وقفه عقربه هاست و سه پیام مهم را می رساند. اولین و مهمترین منظور ساعت از این صدا این است که کار امروز را به فردا نیفکنیم. او به ما یادآوری می کند که با هر تیک و هر تاکش قطره ای از شیشه عمرمان کاسته می شود تا زندگی به پایان رسد. شاید یک قطره از این شیشه نسبتا بزرگ بسیار اندک به نظر بیاید؛ اما مجموع همین قطره ها هستند که تمام زندگی را می سازند... پس نباید آن ها را به بطالت گذراند. پیام دوم سخنی است که ساعت در روزهای سخت و دردناک زندگی به ما می گوید. او مدام به من و تو می گوید:《این نیز بگذرد!》. زمان هیچ گاه نمی ایستد و همیشه به سوی آینده حرکت می کند. در روزهای آزاردهنده نیز گرچه سخت می گذرد ولی 'می گذرد'. پیام سومی که عقربه ها به ما می رسانند این است که هیچ خوشی ای ابدی نیست... پس مغرور نشو! هنگامی که به خود می بالی ساعت قهقهه ای می زند و می گوید:《 ای احمق! به صدایم گوش فراده تا بدانی که همیشه در این شرایط نخواهی ماند!》 شاید صدای ساعت به ظاهر صدایی معمولی باشد، اما اگر به آن گوش دهید سخنان زیادی با شما دارد... راه سعادت در همین سه پند ساعت خلاصه شده است. از گوگل نیست طبقه بندی هم داره معرکه یادت نرههه!

جواب معرکه

سلامدخترم

نگارش هشتم

در خانه تنها بودم. هیچ صدایی نبود به جز تیک تاک ساعت. به فکر فرو رفتم که ساعت با این تیک و تاک چه چیزی به من می گوید؟ در اطراف ما آن قدر همهمه و شلوغی است که اعتنایی به صدای ساعت نمی کنیم. در زندگی هم در حدی مشغول مشغله ها هستیم که به گذر سریع زمان هیچ توجهی نداریم؛ اما اگر کمی با ساعت خود خلوت کنید متوجه حرف زدنش با شما به زبان تیک تاکی می شوید. این صدا پژواک دویدن بی وقفه عقربه هاست و سه پیام مهم را می رساند. اولین و مهمترین منظور ساعت از این صدا این است که کار امروز را به فردا نیفکنیم. او به ما یادآوری می کند که با هر تیک و هر تاکش قطره ای از شیشه عمرمان کاسته می شود تا زندگی به پایان رسد. شاید یک قطره از این شیشه نسبتا بزرگ بسیار اندک به نظر بیاید؛ اما مجموع همین قطره ها هستند که تمام زندگی را می سازند... پس نباید آن ها را به بطالت گذراند. پیام دوم سخنی است که ساعت در روزهای سخت و دردناک زندگی به ما می گوید. او مدام به من و تو می گوید:《این نیز بگذرد!》. زمان هیچ گاه نمی ایستد و همیشه به سوی آینده حرکت می کند. در روزهای آزاردهنده نیز گرچه سخت می گذرد ولی 'می گذرد'. پیام سومی که عقربه ها به ما می رسانند این است که هیچ خوشی ای ابدی نیست... پس مغرور نشو! هنگامی که به خود می بالی ساعت قهقهه ای می زند و می گوید:《 ای حقیر! به صدایم گوش فراده بشنو پی ببر که تا همیشه در این شرایط نخواهی ماند!》 شاید صدای ساعت به ظاهر صدایی معمولی باشد، اما اگر به آن گوش دهید سخنان زیادی با شما دارد... راه سعادت در همین سه پند ساعت خلاصه شده است. خودم نوشتم طبقه بندی هم داره معرکه یادت نرههه!

B.N.R .

نگارش هشتم

✏️ انشاء با موضوع آزاد: یک روز بارانی ✨ مقدمه باران که می‌بارد، انگار آسمان دلش گرفته و می‌خواهد با قطره‌های اشک، آرام شود. من عاشق روزهای بارانی‌ام؛ روزهایی که بوی خاک نم‌خورده در هوا می‌پیچد و صدای قطره‌ها مثل لالایی، دل را آرام می‌کند. --- 🌧️ بندهای اصلی صبح که از خواب بیدار شدم، صدای باران مثل موسیقی ملایم از پنجره به گوشم رسید. آسمان خاکستری بود، اما دل من روشن‌تر از همیشه. چای داغ مامان، بخار گرفته بود و کنار پنجره نشستن، بهترین حس دنیا بود. در مدرسه، همه بچه‌ها چتر به دست بودند. بعضی‌ها با چکمه‌های رنگی‌شان در گودال‌های کوچک آب می‌پریدند و می‌خندیدند. معلم‌مان گفت: «باران یعنی زندگی، یعنی پاکی، یعنی امید.» و من با خودم فکر کردم که شاید باران آمده تا دل زمین را بشوید. بعد از ظهر، وقتی به خانه برگشتم، باران هنوز می‌بارید. نشستم کنار پنجره، دفترم را باز کردم و شروع کردم به نوشتن. قطره‌ها روی شیشه می‌رقصیدند و من با آن‌ها خیال‌پردازی می‌کردم؛ شاید هر قطره، یک آرزو باشد که از آسمان می‌افتد... --- 🌈 نتیجه‌گیری باران فقط آب نیست؛ باران حس است، خاطره است، آرامش است. من در روزهای بارانی بیشتر فکر می‌کنم، بیشتر می‌نویسم، بیشتر زندگی را حس می‌کنم. کاش همیشه باران ببارد، نه فقط از آسمان، بلکه از دل‌هایمان؛ تا همه چیز پاک شود و دوباره شروع کنیم...

سوالات مشابه

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت