---
🌸 انشا دربارهی بوی کوهگل
وقتی صبح زود از خواب بیدار میشوم و پنجره را باز میکنم، نسیمی خنک و دلانگیز صورتم را نوازش میکند. این نسیم، حامل بویی خاص و آشناست؛ بوی کوهگل. بویی که نه فقط رایحهی گلهاست، بلکه عطر خاطرهها، آرامش، و طبیعت بکر سرزمینم را در خود دارد.
کوهگل برای من فقط یک کوه نیست؛ نماد زندگی ساده و بیریا، نماد زیبایی بیانتها و آرامشی است که در هیچ جای دیگر نمیتوان یافت. وقتی به دامنههایش نزدیک میشوم، بوی گلهای وحشی، خاک نمخورده، و درختان بلوط، همچون آوای موسیقی در مشامم میپیچد. این بو، قلبم را آرام میکند و ذهنم را از هیاهوی زندگی شهری دور میسازد.
در فصل بهار، کوهگل لباسی از گلهای رنگارنگ به تن میکند. بوی گلهای بنفشه، شقایق، و آویشن، با هم ترکیب میشوند و فضایی رؤیایی میسازند. گویی طبیعت با تمام وجودش میخواهد ما را در آغوش بگیرد و به ما یادآوری کند که زیبایی واقعی در سادگی و نزدیکی به زمین است.
بوی کوهگل برای من مثل بوی کودکیست؛ روزهایی که با خانواده به دامنههایش میرفتیم، نان محلی میخوردیم، و صدای خندهمان در میان درختان میپیچید. این بو، خاطرهی آن روزها را زنده میکند و لبخند را بر لبانم مینشاند.
کاش همیشه بتوانم این بو را حس کنم؛ بویی که نه فقط از گلها، بلکه از عشق، آرامش، و زندگی سرچشمه میگیرد.
---
نویسنده:زهرا مجیدیان