༒𐎥𐏀𐎾༒

نگارش دهم. درس1 نگارش دهم

داستان با ضرب المثل تر و خشک باهم سوختن از اینترنت نباشه لطفاا

جواب ها

reyhane

نگارش دهم

در روستایی کوچک و سرسبز، دو خانواده‌ی قدیمی به نام‌های احمدی‌ها و محمدی‌ها زندگی می‌کردند. سال‌ها بود که کدورت و دشمنی میان این دو خانواده ریشه دوانده بود، تا جایی که حتی کوچک‌ترین برخوردی میان اعضای دو خانواده به جر و بحث و مشاجره می‌انجامید. علت این دشمنی کهنه، موضوعی جزئی و فراموش شده بود که نسل‌ها به نسل دیگر منتقل شده و به یک عداوت عمیق تبدیل شده بود. در آن روستا، آقا رضا، مردی با نفوذ و باسابقه، زندگی می‌کرد. او همیشه تلاش می‌کرد میان اهالی روستا صلح و آشتی برقرار کند. روزی آقا رضا تصمیم گرفت تا با مداخله‌ی خود، این دو خانواده را به آشتی برساند. او با خانواده‌ی احمدی‌ها صحبت کرد و از آنها خواست تا به خاطر فرزندان و نوه‌هایشان، از این دشمنی دست بردارند. احمدی‌ها با اکراه قبول کردند اما شرط گذاشتند که محمدی‌ها نیز باید نخست گام بردارند. آقا رضا به سراغ محمدی‌ها رفت و با لحنی آرام و دلنشین، از آنها خواست تا به خاطر آرامش روستا و آینده‌ی فرزندانشان، از این دشمنی بگذرند. محمدی‌ها نیز با شرط مشابهی موافقت کردند: اول احمدی‌ها باید پیش قدم شوند. این رفت و آمدها و شرط‌گذاری‌های بی‌پایان ادامه داشت تا اینکه آقا رضا با تاسف گفت: «این داستان مثل تر و خشک با هم سوختن است! هر دو خانواده به خاطر تعصب کورکورانه و لجاجت، از برقراری صلح خودداری می‌کنند و در نهایت، این دشمنی است که به همه آسیب می‌زند.» او با این جمله، همه‌ی اهالی روستا را متوجه این واقعیت تلخ کرد که این دشمنی بی‌معنی فقط به ضرر همه است. در نهایت، با مداخله‌ی بزرگان روستا و فهمیدن اشتباه خود، سرانجام دو خانواده به آشتی رسیدند. آنها متوجه شدند که سال‌هاست به خاطر یک کدورت بی‌معنی، از نعمت آرامش و صلح محروم بوده‌اند. تر و خشک با هم سوخته بودند و آتش دشمنی، به جای خاکستر، فقط دل‌هایشان را سوزانده بود.

سوالات مشابه درس1 نگارش دهم

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام