ابوبکر محمّد بن زَکَریای رازی یا زکریای رازی(۲۵۱ قمری – ۳۱۳ قمری)[۳] همهچیزدان،[۴] پزشک، فیلسوف، داروساز و شیمیدان ایرانی[۵][۶][۷] بود. رازی آثار ماندگاری در زمینهٔ پزشکی و شیمی و فلسفه نوشت و بهعنوان کاشف الکل، جوهر گوگرد (اسید سولفوریک)[۸] و نفت سفید[۹] شناخته میشود. وی همچنین دربارهٔ کیهانشناسی، منطق و ریاضیات نیز آثار ارزندهای دارد.
بهگفتهٔ جرج سارتن (پدر تاریخ علم) رازی بزرگترین پزشک ایران در زمان سدههای میانه بود. پرویز اذکایی و جوئل کریمر در کتاب احیای فرهنگی در عهد آل بویه رازی را شخصیتی دانستهاند که بر قلهٔ انسانگرایی ایرانی ایستاده است.[۱۱]
به پاس زحمات فراوان رازی در داروسازی در ایران روز پنجم شهریور (۲۷ اوت) روز بزرگداشت رازی شیمیدان بزرگ ایرانی و روز داروساز نامگذاری شده است.[۱۲]
نام وی محمد و نام پدرش زکریا و کُنیهاش ابوبکر بود. هر چند ابوبکر نام است و بهعنوان کنیه استفاده نمیشود. مورخان شرقی در کتابهای خود او را محمد بن زکریای رازی خواندهاند. اما اروپاییان و مورخان غربی در کتابهای خود از او به نامهای رازس Rhazes=razes و الرازی Al-Razi یاد کردهاند. بهگفتهٔ ابوریحان بیرونی وی در شعبان سال ۲۵۱ هجری (۸۶۵ میلادی و ۲۴۴ خورشیدی) در ری زاده شد و دوران کودکی و نوجوانی و جوانی او در این شهر گذشت. چنین شهرت دارد که در جوانی عود مینواخته و گاهی شعر میسروده است. بعدها به زرگری و سپس به کیمیاگری روی آورد. وی در سنین بالا علم پزشکی را آموخت. بیرونی معتقد است او در ابتدا به کیمیا اشتغال داشته و پس از آن که در این راه چشمش بر اثر کار زیاد با مواد تند و تیزبو آسیب دید، برای درمان چشم به پزشکی روی آورد.[۱۳] در کتابهای مورخان اسلامی آمده است که رازی پزشکی را در بیمارستان بغداد آموخته است. در آن زمان، بغداد مرکز بزرگ علمی دوران و جانشین دانشگاه جندیشاپور بوده است. رازی برای آموختن علم به بغداد سفر کرد و مدتی نامعلوم در آنجا اقامت گزید و به تحصیل علم پرداخت. سپس ریاست بیمارستان معتضدی بغداد را بر عهده گرفت. پس از مرگ معتضد، خلیفهٔ عباسی به ری بازگشت و عهدهدار ریاست بیمارستان ری شد و تا پایان عمر در این شهر به درمان بیماران مشغول بود. رازی در اواخر عمر خود نابینا شد. دربارهٔ علت نابینا شدن او روایتهای مختلفی وجود دارد؛ بیرونی سبب کوری رازی را کار مداوم با مواد شیمیایی چون بخار جیوه میداند.
رازی در سال ۳۱۳ (قمری)[۱۴] (۳۰۴ خورشیدی) در ری درگذشت.[۱۵] مکان اصلی آرامگاه رازی تا امروز ناشناخته مانده است.[۱]
در مورد تاریخ تولد و مرگ رازی
ویرایش
مهمترین سند تاریخی دربارهٔ تولد و مرگ رازی کتاب فهرست کتب رازی نوشتهٔ ابوریحان بیرونی است. در این کتاب، تولد رازی در ماه شعبان ۲۵۱ (قمری) هجری قمری (سپتامبر ۸۶۵ میلادی) (۲۴۴ خورشیدی) و مرگ او در پنجم شعبان ۳۱۳ هجری قمری (۳۱ اکتبر ۹۲۵ میلادی) (۳۰۴ خورشیدی) ثبت شده است. ضمناً در این رساله ابوریحان علاوه بر آنکه صریحاً تاریخ تولد و وفات رازی را متذکر شده، مدت عمر او را به سال قمری ۶۲ سال و پنج روز و به خورشیدی شصت سال و دو ماه و یک روز بهطور دقیق آورده است.[۱۶]
نویسندهٔ خزینة الأصفیاء او را از اکابر صوفیه میشمارد که پیوسته از خوف خدا در گریه بود. غلام سرور هندی در تاریخ وفات او سروده است:
چون شد از دنیا به فردوس برین حضرت بوبکر رازی اهل راز
وصل او بوبکر محبوب حبیب هست هم صوفیّ کامل پاکباز
هر یک از جملههای «ابوبکر محبوب حبیب» و «صوفی کامل پاکباز» ازنظر ابجدی ۳۱۰ است که (به گفتهای) اشاره به سال فوت اوست.[۱۷][۱۸]
رازی پزشکی عالیقدر بود و در زمان خود شهرت بهسزایی داشت. رازی از زمرهٔ پزشکانی است که بعضی از عقاید وی به ویژه در درمان بیماران با مایعات و غذا در درمانهای امروزی نیز بهکار میروند. پزشکان و پژوهشگران از کتابها و رسالات رازی در سدههای متمادی بهرهها بردهاند. ابن سینا رازی را در طب بسیار عالیمقام میداند و میتوان گفت برای تألیف قانون از الحاوی رازی استفاده فراوان کرده است.
ابن خلکان، کاستیلیونی و … از رازی به عنوان سر دستهٔ پزشکان عملی و کلینیسین نامبردهاند.[۴۹] میتوان گفت که رازی جزء نخستین پزشکانی است که تجربه و آزمایش را وارد علم طب کرده است.[۵۰] رازی پیش از پزشکی به کیمیا مشغول بوده و اطلاعات زیادی دربارهٔ مواد داشته است. او نخستین کسی است که استحالات شیمیایی را وارد طب کرده است.[۵۱]
آبله و سرخک
ویرایش
رازی نخستین کسی است که تشخیص تفکیکی بین آبله و سرخک را بیان داشته است.[نیازمند منبع] وی در کتاب آبله و سرخک خود به علت بروز آبله پرداخته و سبب انتقال آن را عامل مخمر از راه خون دانسته است. او ضمن معرفی آبله و سرخک بهعنوان بیماریهای حاد، نشانههایی از بیخطر یا کشنده بودن آنها را بیان میدارد و برای مراقبت از بیمار مبتلا به این بیماریها روشهایی را توصیه میکند. از جمله به عنوان نخستین پزشک استفاده از پنبه را در طب آورده و به منظور زخم نشدن بدن بیماران آبلهای از آن بهره میبرده است. همچنین در مراقبت از چشمها و پلک و گلو و بینی این بیماران توصیه فراوان کرده است. در کتاب آبله و سرخک رازی در مورد آبله و سرخک چه قبل از ظهور بیماری و چه بعد از آن و جلوگیری از عوارض بیماری به اندامهای بدن تدابیری آورده شده است.
درمان بیماریهای داخلی
ویرایش
رازی اسراف در دارو را بسیار مضر میدانست. وی معتقد بود درمان باید تا جای ممکن با خوراک باشد. در غیر اینصورت با داروی منفرد و ساده و اگر آن هم کارساز نبود باید داروی ترکیبی استفاده شود. رازی میگوید: «هرگاه طبیب موفق شود بیماریها را با غذا درمان کند به سعادت رسیده است.»[۵۲]
وی بسیاری از داروها را روی جانوران آزمایش کرده و آثار آنها را ثبت و تشریح کرده و سپس برای بیماران تجویز میکرده است.
جراحی
ویرایش
اگرچه رازی به عنوان پزشک شناخته میشود اما بعضی از مورخان او را به نام جراح میشناسند. از مطالعهٔ آثار وی چنین برمیآید که او در جراحی صاحبنظر بوده است. وی دربارهٔ سنگ کلیه و مثانه کتابی نوشته و در آن تأکید کرده در صورتی که درمان سنگ مثانه با راههای طبی مقدور نباشد باید به عمل جراحی پرداخت و در این کتاب از اسبابی که با آن عمل سنگ مثانه را انجام میداده نام برده است. رازی نخستین پزشکی است که در عالم پزشکی از سل مفصلی انگشتان صحبت کرده است. او در شکستهبندی و دررفتگیها قدمهایی برداشته و آثاری از خود به جا گذاشته است.
تغذیه
ویرایش
رازی از نخستین افرادی است که بر نقش خوراک در تندرستی و درمان پافشاری بسیار دارد. رازی کتابی دربارهٔ خوراک دارد به نام «منافعالاغذیه و مضارها» که یک دورهٔ کامل بهداشت خوراک است و در آن از خواص گندم و سایر حبوبات و خواص و ضررهای انواع آبها و شرابها و مشروبات غیرالکلی و گوشتهای تازه و خشک و ماهیها و… سخن گفته است و فصلی در باب علل و جهات اشتها و گوارش غذا و ورزش و غذاهای گوارا و پرهیزهای غذایی و مسمومیتها دارد.
پزشکی کودکان
ویرایش
نخستین نوشتهٔ اختصاصی و مستقل راجع به بیماریهای کودکان به محمد بن زکریای رازی نسبت داده شده است. از این رو برخی مانند سایریل الگود او را پدر پزشکی کودکان قلمداد کردهاند.[۵۳]
شیمی و داروسازی