parmida 🙃🙃🙃

نگارش نهم. درس 8 نگارش نهم

بچه ها یک انشا بگین موضوعش هر چی باشه فرقی نداره فقط از تو گوگل نباشهتاج میدم

جواب ها

جواب معرکه

elina heydary

نگارش نهم

موضوع: رفتگر هرانسانی در زندگی خود شغلی را ادامه می دهد تا با تلاش و زحمت خودپول و خرج زندگی خود را بدست بیاورد و یکی از این شغل ها رفتگری است. رفتگران با آن لباس نارنجی خود و جاروی دست بلند ، تمام شب را بیدار می مانند و در سکوت و ارامش و تاریکی شب زمانی که خیابان ها خلوت است و همه ی مردم در خواب شبانگاهی سرمی برند در حال انجام وظیفه می باشند تا کوچه و خیابان و شهر تمیزی داشته باشیم.خیابانی که روزانه از آن گذر می کنیم و اشغال و زباله ی خود را بدون توجه به سطل زباله روی ان می ریزیم و به این موضوع که چه کسی با چه زحمتی همه ی این زباله ها را از زمین برمی دارد تا ما روز بعد دوباره خیابان را تمیز ببینیم توجه نمی کنیم . هویت و شخصیت یک شهر و روستا، طبیعت و مناظر زیبای ان است، روزی را تصور کنیم که با بی دقتی و بی توجهی ما همه ی مناظرو مناطق دیدنی با زباله و اشغال پوشیده شده است و هیچ رفتگری وجود نداشته باشد که همه ی زباله ها را پاک کنند. چه دنیای زشتی با این همه زباله و الودگی می شود. بنابراین قدر رفتگران و همه ی شغل ها که هرکدام به نوعی نقش پررنگی در جهان ماایفا می کنند بدانیم. نتیجه گیری: ازهمین کودکی و نوجوانی یادبگیریم که هیچ زمان زباله ی خود را درخیابان و طبیعت نریزیم تا دنیای زیباتری داشته باشیم و شهر خود را درخیابان و طبیعت نریزیم تا دنیای زیباتری داشته باشیم وشهر خود رامانند خانه ی خود تمیز و پاکیزه نگاه داریم

جواب معرکه

......

نگارش نهم

: باران🌧 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ▪️من باران هستم، من از در آغوش گرفتن ابرها و رعدوبرق آنها پدید می آیم. از دل ابرها می گذرم و پس از گذشتن از هوای جو، در آغوش زمین و در دل دریا فرود می آیم. هنگامی که بر زمین فرود می آیم، گل هاو گیاهانی با طرح ها و رنگ های فراوانی را به وجود می آورم. گاهی بر سر دهکده ایی می بارم، و رود آن دهکده که مردم از آن برای سیراب کردن دام ها و شستن لباس هایشان از آن استفاده می‌کنند پرآب تر میکنم . مردم آنجا خوشحال می شوند ، و دست را برای شکر نعمت خداوند بالا می آورند. گاهی هم بر سر شهری می بارم ، و در چشمان به غم نشسته دختری می نگرم که عمیق به فکر فرو رفته، و اشک های اون مانند دانه های مروارید بر روی گونه هایش می غلتد . دل نگران هستم، که از اشک های این دختر سیل سهمگینی شهر را فرا گیرد . نمیدانم شاید مقصر من هستم ، شاید او در روزی بارانی دلبندی را از دست داده ، و حال با باریدن دباره ی من ، غم قلب شکسته ی دختر را چند برابر کرده است . خلاصه من هم می‌توانم همدمی برای دل های تنها، مرحمی برای دل های غم گرفته و امیدی برای افراد شکست خورده باشم . ' پایان'

سوالات مشابه درس 8 نگارش نهم

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام