تلميح
"تلميح" اشاره به آيات، احاديث، داستان ها و وقايع تاريخي ضمن شعر يا نوشته است.
چند مثال:
اشاره به داستان اسفنديار:
آه اي اسفنديار مغموم/ تو را آن به كه چشم/ فروپوشيده باشي
بيستون را عشق كند و شهرتش فرهاد برد
واج آرايي
"واج آرايي" تكرار يك صامت يا مصوت در كلام است به طوري كه موسيقي ايجاد كند و
باعث زيبايي در كلام شود.
شعر و عرش و شرع از هم خاستند/ تا كه عالم زين سه حرف آراستند
رشته تسبيح اگر بگسست معذورم بدار/ دستم اندر ساعد ساقي سيمين ساق بود
كنايه
"كنايه" پوشيده سخن گفتن است؛ به اين معنا كه كلامي گفته مي شود كه معناي نزديك
و ظاهري آن مد نظر نيست و اتفاقاً معناي دور آن منظور و مراد نويسنده يا شاعر است.
چند مثال:
تبارك االله از آن آب سير آتش فعل/ كه با ركاب تو خاك است با عنانت هوا
منظور از آب سير و آتش فعل "اسب" است.
دهر سيه كاسه اي است ما همه مهمان او/ بي نمكي تعبيه است در نمك خوان او
سيه كاسه كنايه از "خسيس" است.
رخسار صبح پرده به عمدا برافكند/ راز دل زمانه به صحرا برافكند
به صحرا افكندن كنايه از "آشكارشدن" است.
ايهام
"ايهام" كلمه اي است ك