جواب معرکه
در دیاری دور، جایی که آسمان همواره با منظرهای از فضایی طوفانخیز خودنمایی میکرد و زمین با تار و پود خود، داستانهای بیشماری را در دل خویش پنهان کرده بود، عارفی به نام بهلول زندگی میکرد. بهلول، مرشدی بود که در میان عارفان و مستعصمان، برای رضای خدا و اخلاق متعالی شهرتی داشت. او با استفاده از ابزارهایی چون چرتکه و اسطرلاب و در دورانی که رایانه و اینترنت مظاهر آفرینش جدیدی بودند، به جستجوی علم و حکمت میپرداخت.
روزی، بهلول برای حل دعویای که در میان مردم شهر مریوان پیش آمده بود، برخاست. این دعوی که بغض و کینهای دیرینه در دلها را زنده کرده بود، توجه او را به خود جلب کرد. بهلول، که عقل و استعداد خدادادیاش را همواره در خدمت صلح و دوستی قرار داده بود، به سوی جمعیتی که گرد آمده بودند، قدم گذاشت.
در آنجا، بهلول با جنید، شاگرد جوان و روحانگیز خود، به بحث و گفتگو پرداخت. او با الهام از آداب جوانمردی و با استفاده از هنجارههای اخلاقی، به مردم نشان داد که چگونه میتوان با غفلت و اسارت نفس مبارزه کرد و به سوی زندگیای بیهیاهو ولی غوغایی از معنویت و پاکی حرکت کرد.
بهلول و جنید، با تکیه بر دانش و فهم خود، به مردم آموختند که جنگ نرم علیه نفس و تمایلات پست، نبردی است که هر انسانی باید در آن پیروز شود. آنها با استفاده از داستانها و تمثیلهایی که از عقل و استعداد خدادادی خود میسرودند، به مردم نشان دادند که چگونه میتوان از اینترنت و دیگر مظاهر آفرینش به نحو احسن استفاده کرد، بدون آنکه از مسیر اخلاق متعالی و رضای خدا دور شوند.
در پایان، بهلول و جنید توانستند با پیروزی بر بغض و کینه، صلح و دوستی را به شهر بازگردانند. آنها نشان دادند که با عقل و استعداد خدادادی، همراه با ایمان و توکل بر خدا، میتوان بر هر توفانی غلبه کرد و منظرهای روحانگیز از زندگی را خلق نمود.