مقدمه : در دنیا همه کس کار و شغلی دارد و هر کس در کار خود ماهر است و در کار های دیگر مانند بچه ای است که تازه می خواهد راه رفتن را بیاموزد تا شاید بتواند بدود ولی به جز همه کسی است که همه کار می کند و او مادر است
تنه : مادر تنها کسی است که می تواند موقع مریضی بچه اش دکتر او شود و به درد های او خاتمه دهد
مادر آشپز ماهری است که از هر غذا بهترینش را می پزد و به موقع اش هم دست به سوزن می برد و خیاط می شود خیاطی که هم لباست را می دوزد و هم پاره های دلت را به هم وصله می زند و او تنها کسی است که موفقیت هایت تلاش ها و زحمات او بوده است.
مادر روز ها دکتر، خیاط، آشپز و خدمتگزار خانواده می شود و شب ها هم دست به تسبیح برده و برای ببخشش گناه هایت رو به خدا می کند و اشک می ریزد و تنها کسی است که از تو هیچ گله ای ندارد و تو نمی توان هیچ وقت قدر او را بدانی و رنج های او را جبران کنی
مادر مانند کوله باری است که نه ماه بار سنگینی را بر دوش می کشد که این تازه اول کار اوست چون بعد از نه ماه او باید بچه ای را در بغل بگیرد که زندگی او را دگرگون و سخت می سازد؛ مادر کارگری است که کار می کند که تو تفریح کنی او تنها فرد جهان است که گریه می کند تا تو شاد باشی و برای تو از جان و مالش
مایه می گذارد، مادر مثل چوپانی است که سرمای زمستان را تحمل می کند و گوسفندان را به چرا می برد و همیشه از انها مراقبت می کند تا بتواند ذره ای شیر دریافت کند ولی این فقط بخشی از یک مادر است که هر چقدر بخواهی غذای تو را در کودکی فراهم می سازد.
نتیجه : مادر هزاران شغل در یک شخص است که برای تو خدمت می کند و به تو خدمات می دهد بدون اینکه انتظاری از تو داشته باشد و او اولین هنرمندی است که در همه چیز سر رشته دارد و این کار را به عالی ترین نحو انجام می دهد و حتی نامی از خودش باقی نمی گذارد و مانند شمعی است که می سوزد تا تو در روشنایی باشی.
خواهش و تقاضا می کنم معرکه بزن
ممنونت میشم معرکه بزنی