اگه متن کوتاه میخوای این خیلی قشنگه :
درگیراحساس گنگ و مبهمی از اثر نا امیدی ام ...
احساسی چون اعدادگنگ یا اصم که هرچه تفسیر میکنی ان را..... هرچه به جلو با اسب های قدرتی می تازی اما باز هم یک قدم عقبی از ان ...
حس می کنم باید بروم ... شده مثل برگ ، شاخه یا ریشه ی درخت یا حتی ساقه گیاه به خواب زمستانی ... حتی اگر هم که شده سرم را در میان واویلای این احساس مثل کبک زیر برف بیخیالی کنم !..
که مبادا ..مبادا.. من غرق شوم میان :
تکرار های بی پایان و بی پایانی تکرارها ...
اما... اما ... درد بزرگ این است که می دانم درد چیست !!!؟
آری !حس حال من .... حس خستگیست !!!!